آقا جــان !
میدانی . . .؟
بین خودمان بماند؛
گاهی . . .
دلم شما را میخواهد . . .
دلِ شـما هم برایم تنگ می شود؟!!
نظرات شما عزیزان:
حسین
ساعت12:37---21 شهريور 1393
لبیک
علی اصغر انصاریان
ای مظهر صفات خدا أیهاالعزیز
ای امتداد نور هدی أیهاالعزیز
ای که کریم هستی و از نسل ذوالکرام
پر کن دو دست خالی ما أیهاالعزیز
یک نَظرة رحیمة بینداز بر دلم
تا مس شود شبیه طلا أیهاالعزیز
در انتظار آمدنت پیر گشته ایم
این جمعه هم گذشت،بیا أیهاالعزیز
همراه کاروان که به مقتل رسیده اند
ما را ببر به کرب و بلا أیهاالعزیز
چندین هزار سال تو خون گریه می کنی
از داغ زینب و أسرا أیهاالعزیز
امشب در این حسینیه داریم شور و شین
گوئیم زیر لب همه،لبیک یا حسین
زینب رسیده است برادر کنار تو
اینبار در بغل بگرفته مزار تو
مُلحق بر آن مُقَطّعُ الأعضاء می شود
امروز یا حسین سر زخم دار تو
یک اربعین برای همه جان فدا شدم
حالا کبود آمده ام در جوار تو
تو از عطش من از اثر تازیانه ها
چشمم شده شبیه همان چشم تار تو
داغ فراق موی سرم را سفید کرد
تا که خدا خداست منم داغدار تو
دنبال قبر کودک خود هستی ای رباب؟
بر سینه ی حسین بود شیرخوار تو
یک سال پیش یار تو می مانی ای رباب
ای کاش سایبان نشود بر تو آفتاب
ما را ز کینه ی علی و آل می زدند
دیدی به روی نی به چه منوال می زدند
دنیاپرست بوده و با وعده ی یزید
ما را برای سیم و زر و مال می زدند
از بهر تسلیت به دل داغدارمان
ما را کنار کشته ی گودال می زدند
وقتی که دختران ز غمت سینه می زدند
وقتی کبوتران حرم بال می زدند...
...نامحرمان به کعب نی و تازیانه ها
پیش پدر به پیکر اطفال می زدند
غیرت نداشتند که در عصر واقعه
ما را برای غارت خلخال می زدند
دیگر مپرس کوفه و آزار شام را
دیگر مپرس رفتن بازار شام را
علی اصغر انصاریان
ای مظهر صفات خدا أیهاالعزیز
ای امتداد نور هدی أیهاالعزیز
ای که کریم هستی و از نسل ذوالکرام
پر کن دو دست خالی ما أیهاالعزیز
یک نَظرة رحیمة بینداز بر دلم
تا مس شود شبیه طلا أیهاالعزیز
در انتظار آمدنت پیر گشته ایم
این جمعه هم گذشت،بیا أیهاالعزیز
همراه کاروان که به مقتل رسیده اند
ما را ببر به کرب و بلا أیهاالعزیز
چندین هزار سال تو خون گریه می کنی
از داغ زینب و أسرا أیهاالعزیز
امشب در این حسینیه داریم شور و شین
گوئیم زیر لب همه،لبیک یا حسین
زینب رسیده است برادر کنار تو
اینبار در بغل بگرفته مزار تو
مُلحق بر آن مُقَطّعُ الأعضاء می شود
امروز یا حسین سر زخم دار تو
یک اربعین برای همه جان فدا شدم
حالا کبود آمده ام در جوار تو
تو از عطش من از اثر تازیانه ها
چشمم شده شبیه همان چشم تار تو
داغ فراق موی سرم را سفید کرد
تا که خدا خداست منم داغدار تو
دنبال قبر کودک خود هستی ای رباب؟
بر سینه ی حسین بود شیرخوار تو
یک سال پیش یار تو می مانی ای رباب
ای کاش سایبان نشود بر تو آفتاب
ما را ز کینه ی علی و آل می زدند
دیدی به روی نی به چه منوال می زدند
دنیاپرست بوده و با وعده ی یزید
ما را برای سیم و زر و مال می زدند
از بهر تسلیت به دل داغدارمان
ما را کنار کشته ی گودال می زدند
وقتی که دختران ز غمت سینه می زدند
وقتی کبوتران حرم بال می زدند...
...نامحرمان به کعب نی و تازیانه ها
پیش پدر به پیکر اطفال می زدند
غیرت نداشتند که در عصر واقعه
ما را برای غارت خلخال می زدند
دیگر مپرس کوفه و آزار شام را
دیگر مپرس رفتن بازار شام را
حسین
ساعت12:33---21 شهريور 1393
دقایق
دلم شکسته ، دلم را نمی خری آقا!؟
مرا به صحن بهشتت نمی بری آقا!؟
اگر چه غرق گناهم ولی خبر دارم
تو آبروی کسی را نمی بری آقا
چقدر خوبی و دل رحم و مهربان ، عاشق
و در دقایق عمرم شناوری آقا
همیشه از حرمت بوی مهر می آید
شبیه باغ پر از گل معطری آقا
تمام دفتر شعرم فدای چشمانت
که از تمام غزلهام بهتری آقا
ولی بدون تو این شعر ها چه دلتنگند
بدون نام تو اصلا چه دفتری آقا
در اوج بی کسی ام در خیال من هستی
تویی که یارترین یارو یاوری آقا
دلم شکسته ، دلم را نمی خری آقا!؟
مرا به صحن بهشتت نمی بری آقا!؟
اگر چه غرق گناهم ولی خبر دارم
تو آبروی کسی را نمی بری آقا
چقدر خوبی و دل رحم و مهربان ، عاشق
و در دقایق عمرم شناوری آقا
همیشه از حرمت بوی مهر می آید
شبیه باغ پر از گل معطری آقا
تمام دفتر شعرم فدای چشمانت
که از تمام غزلهام بهتری آقا
ولی بدون تو این شعر ها چه دلتنگند
بدون نام تو اصلا چه دفتری آقا
در اوج بی کسی ام در خیال من هستی
تویی که یارترین یارو یاوری آقا
حسین
ساعت12:22---21 شهريور 1393
غرق غمم و قرار جانم مهديست
دل خسته ام و تاب و توانم مهديست
هر جمعه رسد به چشم گريان گويم
من بنده و صاحب الزمانم مهديست
***
از بس که هواها و هوس دارم من
در هجر تو، تنگی نفس دارم من
آقا تو بیا که حال من خوب شود
دانی که زیاده ،خار و خس دارم من
***
در غیبتی و به تو خیانت کردم
با هر گنهم تو را جسارت کردم
امروز تو را قسم دهم بر زهرا
آقا تو ببخش اگرچه غفلت کردم
***
انگار فرج براي ما حاصل نيست
انگار كه توبه هاي ما كامل نيست
از بس كه گناه كرده ام ، مي دانم
اين جمعه وصال ، بهر ما شامل نيست
«محمد مهدي عبدالهی»
دل خسته ام و تاب و توانم مهديست
هر جمعه رسد به چشم گريان گويم
من بنده و صاحب الزمانم مهديست
***
از بس که هواها و هوس دارم من
در هجر تو، تنگی نفس دارم من
آقا تو بیا که حال من خوب شود
دانی که زیاده ،خار و خس دارم من
***
در غیبتی و به تو خیانت کردم
با هر گنهم تو را جسارت کردم
امروز تو را قسم دهم بر زهرا
آقا تو ببخش اگرچه غفلت کردم
***
انگار فرج براي ما حاصل نيست
انگار كه توبه هاي ما كامل نيست
از بس كه گناه كرده ام ، مي دانم
اين جمعه وصال ، بهر ما شامل نيست
«محمد مهدي عبدالهی»
حسین
ساعت12:20---21 شهريور 1393
جانم بگير ولي گريه را مگير
دل را بگير ولي ناله را مگير
عشقم حسين را به عالم نميدهم
هستم بگير ولي روضه را مگير
«محمد مهدی عبداللهی»
دل را بگير ولي ناله را مگير
عشقم حسين را به عالم نميدهم
هستم بگير ولي روضه را مگير
«محمد مهدی عبداللهی»
حسین
ساعت12:16---21 شهريور 1393
خسته و سالخوردهي ايام
ديگر از پا به بستر افتاده
به زمستان رسيده پائيزش
گل ياسي كه پرپر افتاده
ديگر از پا به بستر افتاده
به زمستان رسيده پائيزش
گل ياسي كه پرپر افتاده