باز هم یک جمعه ی بدون تو ،
باز هم همان تلخکامی قدیمی ؛
و باز هم قلبی مالامال دلتنگی ...
در عصری که بدون تو به غروب متصل می شود ...
اللهم عجل لولیک الفرج
باز هم یک جمعه ی بدون تو ،
باز هم همان تلخکامی قدیمی ؛
و باز هم قلبی مالامال دلتنگی ...
در عصری که بدون تو به غروب متصل می شود ...
اللهم عجل لولیک الفرج
جمعه هم آمد ولی آن جمعه ی دلخواه نیست
بت پرستانیم و مثل ما کسی گمراه نیست
عشق اینجا بین آدم ها غریب افتاده است
در بساط خالی ما آه حتی آه نیست ...
ممکنه منتظر مهمان عزیزی بود ولی مهیای پذیرش او نبود ؟!
البته که غیر ممکنه !
افسوس که ما " غیر ممکن " رو ممکن ساختیم و " ممکن " رو غیر ممکن ...
در وبلاگی چه زیبا نوشته شده بود که :
" امام زمان آمدنی نیست ، بلکه آوردنی است. "
و این جمعه هم گذشت ...
اي كاش بشنوم به قنوت شما شدم
من شامل دعاي تو يا ايها العزيز
قلبم گرفته است به داد دلم برس
تا حس كنم صفاي تو يا ايها العزيز
ﮐﺎش مےداﻧﺴﺘﻢ اﮐﻨﻮن ﮐﻪ واژه ﻫﺎےزﻻل
ﻋﺸﻖ را ﺑﺮاﯾﺖ ﺣﮏ مےﮐﻨﻢ ﮐﺠﺎﯾﯽ؟
درﺣﺎل ﻋﺒﻮر ازﮐﺪاﻣﯿﻦ ﺟﺎده بےاﻧﺘﻬﺎے
دلتنگے هستے؟
ﺑﺎاﯾﻨﮑﻪ ﻫﯿﭻﮔﺎه ﻧﺪﯾﺪﻣﺖ اﻣﺎﻏﺮﺑﺖ ﻧﮕﺎﻫﺖ
را مےﺷﻨﺎﺳﻢ...
اوخواهدآمد؛کافیست از مهدے باورے به
مهدے یاورے برسیم
«اللّهم عجل لولیک الفرج »
تا کی برای دیدن رویت دعا کنم؟
تا کی دو دست خویش به سوی خدا کنم؟
در پیشگاه قدس تو از خاک کمترم
بگذار خاک پای تو را توتیا کنم
امّید زندگانی من ، مهدی عزیز!
من آمدم به درگه تو التجا کنم
با این زبان الکن و این طبع نارسا
هر جا روم برای ظهورت دعا کنم
جبریل مفتخر به گدایی کوی توست
لایق نیَم گدای تو خود را صدا کنم
با نامه ای سیاه به درگاهت آمدم
شاید تو را ز آمدن خود رضا کنم
میگویند جمعه می آید ...
آری ، روزی که بازار تعلقات دنیا را تعطیل کنیم ؛
او خواهد آمد .
****دعا براى رفع غم و گشایش كارها****
((سبحان الله یا فارِجَ الهَمّ و یا کاشفَ الغَم فرِّجْ هَمّی و یَسِّرْ
امری و ارحَمْ ضعفی و قِلةَ حیلتی و ارزُقنی من حیث لا اَحتَسِبُ یاربّ
العامین))
ترجمه:
منزه است خداوندی که بر طرف کننده غم ها است. غم و مشکل من را برطرف کن،
بر ضعف و کمی چاره ام رحم کن و مرا از جایی که گمان نمی کنم روزی ده ای
پروردگار جهانیان.
حضرت محمد (ص) فرمودند : هرکس مردم را از این دعا با خبر کند در گرفتاریش
گشایش پیدا می کند.
خدایم ای بلند مرتبه ی مهربان :
ناتوانم، تنها به نگاهت ،به وجودت
،به حضورت در زندگانیم محتاجم.
خدایم قلبم را برای رسیدن به خودت به
نهایت پاکی ها منور بگردان .
ومرا در روز موعود
در ردیف پاکان قرار ده.
سپاس از اینکه به روزهای تاریکم
روشنی و رنگ،رنگی به سلیقه
خودت پاشیدی
خدایم برای بودنت در زندگانیم
سپاسگذارم زیاد خیلی زیاد
اگر انسان می خواهد فکر کند که این دنیا آخرش چیست،
بهترین راه این است که به گذشته فکر کند. به این فکر کند که عمری که کرده است،
در این مدت چه شده است؟ باقی عمرش هم همین خواهد بود دیگر.
گاهی خودمان را نصیحت کنیم، به خود بگوییم رفقای ما که همه مرده اند،
آن ها که از ما قوی تر و پولدارتر بودند همه مرده اند. پس ما هم میمیریم.
راجع به گذشته فکر کنیم که چه کردیم، بقیه اش هم همان خواهد بود.
به خود بگوییم قدیم تر که ما جوان بودیم، این همه گرفتاری داشتیم،
بقیه عمر که بدتر است، دل خود را به چه چیزی خوش کنیم؟
"حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی"
ای که پنجاه رفت و در خوابی
مگر این پنج روزه دریابی
مولای مهربانم !
دلم خیلی گرفته ... خیلی بیش از خیلی
با تو از کدام دلتنگی بگویم ؟ از کدام روز نیامده ؟
که همه روزها بیقرار آمدنت هستند .
از کدام فصل خزان زده ی منتظر بگویم ؟
که همه فصلها چشم براه ظهور تو هستند .
از کدام بهـــــــار سر شار از اندوه جدائی بگویم ؟
مولای من دلم سخت گرفته است ... سخت
آن زمانی که دختران در هنگام بیرون آمدن پوشیه بر صورت داشتند هیچ صورت زنی پیدا نمیشد. زیاد دور نرو؛ اره همین شش هفت دهه پیش بود که بانوان متدین ما به دلیل ممنوعیت حجاب در آن زمان به بیرون نمیآمدند. به گزارش آراز آذربایجان، بین در ورودی خانهها پرده میانداختند تا مبادا زن و مردی همدیگر را ببینند.دختران جامعه را هیچکس نمیدید و به قول معروف آنان آفتاب مهتاب ندیده بودند.
پس از مدتی کم کم پوشیه زدن به دلیل منع حجاب توسط رضا خان مخلوع در بین زنان استفاده نشد.دختران ما یا با چادر مشکی بیرون می آمدند آن هم با رو گرفتن سفت و یا با مانتو بلند و گشادی که حجاب کاملی بود. پس از مدتی مانتوهایمان به سر زانو رسید.آستینهای مانتومان تنگتر شد.جای مقنعه های بلندمان روسری و شالهای رنگارنگ شد.کم کم موهایمان از روسری به بیرون انداخته شد.موج استفاده از لوازم آرایش به سرعت فراگیر شد.انواع شلوار های لی و… جای شلوارهایمان آمد.
اما باز دشمنان به این هم راضی نشدند.مانتوهایمان را تبدیل به لباسی کردند که هیچ تفاوتی با بلوز و شلوار ندارد.انواع ساپورتها(یا همان جوراب شلواریهای سابق)جای شلوار آمد.آستین مانتو مان از سر آرنجهایمان بالا تر رفت.دیگر موهایمان چه از پشت و جلو به بیرون انداخته شد و کفشهای نوک تیز و پاشنه بلند به جای کفشهایمان مورد استفاده قرار گرفت.
در جامعه کنونی خانوم چادری یعنی عقبماندگی،اما چرا؟ میدانی برای چی؟برای اینکه دختر مسلمان ایرانی با پوشیدن این کفشها عضلات بدنش را دخالت بدهد.روسریهایمان باز شد و انواع گوشواره های رنگارنگ را به بازار آوردند که تو را بی حیا تر کنن.دیگر در فیلمهایمان خبری از جدا نشستن زن و مرد در پای سفره نبود.دیگر از دختر چادری خبری نبود.یا اگر هم بود به عنوان یه دختر عقب مانده بود. جورابهای ساق بلند زنانه از جامعه جوراب زنانه خداحافظی کرد و جایش را به جورابهای مچی داد،دست از سر دختران چادری ما هم برنداشتند. در قدیم دختران ایرانی از چادر قجری یا همان کمری استفاده میکردند.با چادر کمری، سنگینی روی سر احساس نمیشد و دیگر نیازی نبود با دست آن را جمعوجور کرد. از مزیتهای دیگر این نوع چادر، پوشیدگی کامل آن بود فرقی نمیکرد که زیر آن لباس مهمانی پرزرق و برق پوشیده شود و یا بدون مانتو بیرون بیایی، در هر صورت کسی متوجه لباس زیر چادر نمیشد.
زن آزاد می شود
اما نه با کتاب و دانش و ایجاد فرهنگ و روشن بینی و بالارفتن سطح شعور و سطح احساس و سطح جهان بینی...
بلکه با قیچی !
قیچی شدن چادر !
زن یک باره روشنفکر می شود !
و مرد با سکوت در قبال عریانی زن روشنفکر می شود !
این آزادی و روشنفکری که شما می گویید همسایه جهل و عقب ماندگی و ضد زن است.
دکتر علی شریعتی
آقا " تقصیر " شما نیست ...
که " تصویر "شما نیست
من آیینه ای پر شده از
گرد و غبارم ..!
امروز جمعه نیست ...
" آقای " من ...
قرار نیست که فقط غروبهای " پنجشنبه " تا غروب " جمعه "
سراغت را بگیریم ...
قرار نیست فقط " جمعه ها " انتظار " ظهورت " را بکشیم ...
آری ...
" شنبه " هم می شود از " دوریت " ناله سر داد ...
" یکشنبه " هم می شود " انتظارت " را کشید ...
" دوشنبه " هم می شود دنبال " گمشده " گشت ...
" سه شنبه " هم می شود با " آقا " درد دل کرد ...
" چهار شنبه " هم می شود به خاطر " آقا " گناه نکرد ...
یا بن الحسن
دوریت " درد " بی " درمان " است
ای " پسر فاطمه "
امروز " جمعه " نیست اما ... " دلم " برایت " تنگ " است
السلام علیک یا ابا صالح المهدی ( عج )
آیه 30سوره نور: قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ
ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ
ترجمه فولادوند:
به مردان با ايمان بگو: «ديده فرو نهند و پاكدامنى ورزند، كه اين براى آنان پاكيزهتر است، زيرا خدا به آنچه مىكنند آگاه است.»
در كتاب كافى از امام باقر (عليه السلام) نقل شده كه جوانى از انصار در مسير خود با زنى روبرو شد (و در آن روز زنان مقنعه خود را در پشت گوشها قرار مىدادند و طبعا گردن و مقدارى از سينه آنها نمايان مىشد). چهره آن زن نظر آن جوان را به خود جلب كرد و چشم خود را به او دوخت. هنگامى كه زن گذشت جوان هم چنان با چشمان خود او را بدرقه مىكرد در حالى كه راه خود را ادامه مىداد تا اينكه وارد كوچه تنگى شد و باز هم چنان به پشت سر خود نگاه مىكرد، ناگهان صورتش به ديوار خورد و تيزى استخوان يا قطعه شيشهاى كه در ديوار بود، صورتش را شكافت! جوان به خود آمد و ديد خون از صورتش جارى است و به لباس و سينهاش ريخته! (سخت ناراحت شد) با خود گفت : به خدا سوگند من خدمت پيامبر مىروم و اين ماجرا را بازگو مىكنم. هنگامى كه چشم رسول خدا (صلي الله عليه و آله) به او افتاد فرمود چه شده است؟ و جوان ماجرا را نقل كرد، در اين هنگام جبرئيل، نازل شد و آيه 30 را آورد.
" آقای " من ...
قرار نیست که فقط غروبهای " پنجشنبه " تا غروب " جمعه "
سراغت را بگیریم ...
قرار نیست فقط " جمعه ها " انتظار " ظهورت " را بکشیم ...
آری ...
" شنبه " هم می شود از " دوریت " ناله سر داد ...
" یکشنبه " هم می شود " انتظارت " را کشید ...
" دوشنبه " هم می شود دنبال " گمشده " گشت ...
" سه شنبه " هم می شود با " آقا " درد دل کرد ...
" چهار شنبه " هم می شود به خاطر " آقا " گناه نکرد ...
یا بن الحسن
دوریت " درد " بی " درمان " است
ای " پسر فاطمه "
امروز " جمعه " نیست اما ... " دلم " برایت " تنگ " است
السلام علیک یا ابا صالح المهدی ( عج )
رَبَنــــــــــــا آتِنــــــــا فِی الدُنیــــــــــــا کــــــــــربلا.....!!!!
دلـــم ، فعل زیارتـــــــ تــو را
می خواهد...
از نــوع ،
حــال ســاده...
برای دلمــ ، شفــای دلمــ " اَمَّن یُّجیبُ " بخوانـــید . . .
بانو محرم است !ماه حسین بن علی ،ماه علی اصغر حسین ماه زینب غم خوار … میگویی ماه محرم هم که
باشد دلت پاک باشد خدا راضی است ! اما خدا میگوید دل پاک ظاهر پاک می آورد ! خواهرم کمی آرامتر قدم
بردار خون حسین هنوز خشک نشده است ! هنوز زینب در سوگ نشسته است …! بوی محرم می آید
بویآرایش غلیظ دختـــران ، بوی عطر تند و زنونه ، بوی …!
و بوی کسانی می آید که جیب هایشان پر از شماره … بوی کیف های پر از وسایل آرایش… ً
بوی همه چیز می آید الا غریبی حسیــــــن در کربلا ! کیست حسین را یاری کند ؟؟ !
بانو محرم است …!
امیر دلاور، سردار دربندی، از هم رزمان شهید بزرگوار علی صیاد شیرازی می گوید:
«در آسمان کردستان بودیم و سوار بر هلی کوپتر.
دیدم ایشان مدام به ساعت شان نگاه می کند. علت را پرسیدم.
گفت: موقع نماز است. همان لحظه به خلبان اشاره کرد که همین جا فرود بیاید تا نماز را در اول وقت بخوانیم.
خلبان گفت: این منطقه زیاد امن نیست، اگر صلاح بدانید تا مقصد صبر کنیم.
شهید صیاد گفت: اشکالی ندارد، ما باید همین جا نماز را بخوانیم هلی کوپتر نشست.
با آب قمقمه ای که داشت، وضو گرفتیم و نماز ظهر را همگی به امامت ایشان اقامه کردیم»
هر جا باطریت تموم شد
این ذکر بگو...
هرجا کم آوردی،
حوصله نداشتی، گرفته بودی،
پول نداشتی، کار نداشتی ،
باطریت تموم شد،
تسبیح رو بردارصد بار بگو
استغفرالله ربی و اتوب الیه.
آروم میشی استغفار
آثار فوق العاده زیادی دارد
و فقط برای آمرزش
گناه و توبه نیست .
اين مسئله که چرا نماز بخوانيم به خاطر نيازمندي خود ما است و خداوند به عبادت ما نياز ندارد، ولي ما به نماز خواندن و عبادت خداوند براي رسيدن به کمال نيازمند هستيم.
بنابراين به طور خلاصه ميتوان گفت که: به چند دليل بايد نماز بخوانيم:
الف: نماز خواندن فرمان خداوند است و او دستور داده و بر بنده واجب است بدون هيچ حرف و سخني از فرمان خداوند اطاعت کند.
ب: هر انساني در زندگي نياز به تكيه گاه و جائي كه در سختيها به او پناه ببرد، دارد، و بهترين تكيه گاه براي بشر اعتقاد به خداوند و ايمان به اوست، بنابراين شخص مؤمن با خدا احساس آرامش خاصي در زندگي خود دارد كه افراد غير مؤمن از آن محرومند، همين خداي مهربان كه در تمام زندگي از ابتداي كودكي و حتي زماني كه ما انسان ها جنين و در شكم مادر هستيم، تا آخرين لحظات زندگي از نعمتهاي بي كران او برخورداريم اجازه داده است كه با او صحبت كنيم، و اين صحبت و مناجات، نياز ماست، و گر نه او از هر چيز و هر كس بي نياز است، و اين صحبت با خالق هستي هنگام نماز است كه او را ستايش ميكنيم و از او ميخواهيم كه به ما كمك كند و به راه راست هدايت فرمايد، و اين كار را ما بايد به دليل عقل كه شكر منعم را لازم و واجب ميداند انجام دهيم. در هر صورت نماز، رمز ارتباط انسان با خدا و وسيله رسيدن انسان به کمال است و بر انسان واجب گردانيد تا از اين طريق به کمال بيشتر دست پيدا کند.
ج: نماز؛ تشکر از خداوند است در برابر نعمتهاي مختلفي که به ما داده است و عقلا و شرعا تشکر از وليّ نعمت واجب است.
د: هدف از خلقت انسان، رسيدن به کمال آفرينش است و راه رسيدن به کمال آفرينش و رسيدن به مقام قرب خداوندي و برخوردار شدن از نعمتهاي الهي در عالم آخرت، ارتباط با خدا و عبادت خداوند است و به همين جهت در قرآن فرموده است که «و ما خلقتُ الجنّ و الإنس إلا ليعبدون»؛ هيچ جن و انسي را خلق نکردم مگر براي عبادت.
مهمترين وسيله ارتباط با خدا و مهمترين عبادت خداوند نماز است که در نماز انسان مستقيما با خداوند حرف ميزند و با خداوند صحبت ميکند.
ه: نماز خواندن در هر شبانه روز، کفاره گناهان است که بين دو نماز انجام ميشود و اگر کسي با رعايت شرايط قبولي و صحت نمازهاي شبانه روز را بخواند و حقوق مردم را ادا کند، خداوند نيز به واسطه نماز، گناهان او را ميبخشد.
يعني نمازهاي پنجگانه گناهان امت من را پاک ميکند.
در روايت ديگر از امام صادق(ع) در تفسير آيه شريفه وارد شده که حضرت فرمود: «صَلَاةُ الْمُؤْمِنِ بِاللَّيْلِ تَذْهَبُ بِمَا عَمِلَ مِنْ ذَنْبٍ بِالنَّهَارِ»؛ نماز شب مؤمن گناهان روز او را از بين ميبرد.
در نتيجه غير از توبه، نمازهاي پنجگانه با وضوي صحيح، نيز گناهاني که مربوط به حقّ الناس نباشد را از بين ميبرد.
به اين دلايل بر هر انساني واجب است که طبق دستور خداوند نماز بخواند. تا از آلودگيها پاک گردد و به مقام قرب خداوند و کمال آفرينش الهي نزديک گردد.
لطفــی از مــــادر تــــو ،
گـــر کــه شـَـود شــامـــل ِمـــن ؛
عــاقبـــت در حـــرمــــت
|| رفتگــــری || خــواهـــم کـــرد
اربــاب ...
یاحسین جان :
دوباره مثل همیشه خجالتم دادی...
برای عرض ارادت لیاقتم دادی...
تعجبم توکجا این حقیرساده کجا...
همیشه گفته ام آقا تو عزتم دادی...
همین که خط نکشیدی به نام من ممنون...
چه شدکه این همه شوق ارادتم دادی ...
وفا ندیده ای ازمن قبول اما ...
خودت به رحمت شاهانه عادتم دادی...
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (ع)
...
حجاب دختران از چه سالی لازم است؟
گاهی درکوچه و خیابان دیده میشود که دختر خانمی که سن او از شش الی هفت سال تجاوز نمیکند بدون پوشش همراه پدر و مادرش بیرون آمده است. و در بعضی از اوقات علاوه برآنکه پوششی ندارد، با پوشاندن لباسهای بسیار زیبا و رنگارنگ و با حالت و علاوه برآنکه پوششی ندارد، با پوشاندن لباسهای بسیار زیبا و رنگارنگ و با حالت و شکلهای مختلف به موها دادن نظر هر بینندهای را به دخترک به آن کوچکی جلب میکند.
وقتی به پدر و مادر این دختر خانمها گفته میشود حداقل یک روسری سر دخترتان میکردید برخی در جواب میگویند: این هنوز نه سالش تمام نشده است.
چنین مادرانی گمان میکنند وقتی نه سال دخترشان تمام شد باید روسری و چادر سر او نمایند. در حالیکه وقتی نه سال تمام شد نماز و روزه براو واجب میشود و باید واجبات را انجام دهد و محرمات را ترک نماید. حتی اسلام عزیز میفرماید:
فرزندانتان را قبل از رسیدن به سن تکلیف به نماز و روزه در حد توانشان وادار نمایید تا قبل از رسیدن به بلوغ، احکام الهی را بیاموزند و روح و جسمشان آمادگی قبول تکالیف حضرت احدیت را داشته باشد.
و اما حجاب دختر بچهها اولاً حجاب قبل از تکلیف یک نوع تمرین و عادت برای اوست و ثانیاً روش امامان معصوم(ع) را به ما نشان میدهد که لازم است دخترانمان را در این سنین بپوشانیم و اینک از باب تبرک به حدیثی توجه نمایید.
راوی میگوید:
زمانی چند تن از بنیهاشم امام رضا(ع) را به مهمانی دعوت نمودند. درخانواده آنها دختر کوچکی حضور داشت و آنان طبق معمول دختر را نزد خود نشاندن و مورد نوازش قراردادند بعد از آنکه دختر نزد امام(ع) آمد.
سال عن سنها فقیل: خمس فنحاها عنه
حضرت پرسید چند سال دارد؟ گفته شد پنج سال. بعد او را از محضر امام(ع) دور کردند.
فتاوای مراجع عظیمالشأن
س- برخی از مادران فرزندان دختر خود را که به حد بلوغ شرعی نرسیدهاند با سر و روی برهنه در خیابانها و مجالس و حضور نامحرمان میآورند مستدعیست وظیفه والدین را در قبال فرزندان خود بیان فرموده و این بیاعتنایی چه صورت دارد؟
ج: کار صحیحی نیست و والدین موظفند دختر را از کودکی به رعایت حجاب و گریز از نامحرم عادت دهند و اگر در این امر مسامحه کنند و دختر را نسبت به نامحرم بیتفاوت نمایند در منعاصی دختر شریک هستند. در حدیث وارد شده که در مجلسی که حضرت رضا(ع) تشریف داشتند و عدهای نیز حضور داشتند دختربچهای وارد شده حضار یکی یکی دختر را مورد نوازش قرار دادند تا به حضرت رضا(ع) رسید آن حضرت از سن دختر سوال کرد گفته شد پنج سال دارد، حضرت دختر را از خود دور کرد. رفتاری که دیگران کرده بودند ننمودند و عمل آن بزرگواری باید برای زن مسلمان سرمشق باشد.
حضرت آیه الله العظمی صافی گلپایگانی
این کار اشاعه فاحشه است و حرام است.
حضرت آیه الله العظمی مظاهری
برپدر و مادر واجب است که فرزندان خود را با آداب و رسوم اسلامی و وظایف شرعی آشنا کنند و چنانچه موارد مذکور موجب تهییج و مفسده شود اگر چه بچه ممیز نباشد باید آن را بپوشانند و حفظ کنند که در آینده آلوده و بیبندوبار نشود.
حضرت آیه العظمی فاضل لنکرانی.
یکی از وظایف مهم پدر و مادر عادت دادن فرزندان به کارهای نیک و عادت دادن به ترک محرمات است مخصوصاً در احادیث آمده سن دختر که از پنج و شش گذشن لازم است حجاب را مراعات کند. نیز پدران و مادران او را بدون حجاب در انظار بیگانگان حاضر نکنند.
آیه العظمی نوری همدانی
شادی را علت باش نه شریک
و غم را شریک باش نه علت .
1-پیامبر اکرم (ص) خطاب به علی (ع) از چهار چیز پیش از رسیدن چهار چیز استفاده کن :
از جوانی قبل از پیری ٬ از تندرستی قبل از بیماری ٬ از توانگری قبل از تهی دستی و از زندگی قبل از مرگ …
.
.
2-در راه راست از کمی روندگان نترسید چون اکثر مردم گرد سفره ای جمع شدند که سیری آن کوتاه و گرسنگی آن طولانی است …
حضرت علی (ع)
.
.
3-کم ترین حقی که خداوند بر شما دارد این است که از نعمت های او برای گناهان کمک نگیرید …
حضرت علی (ع)
.
.
.
4-اگر به کسى خوبى کردى در واقع با این کار خود را گرامى داشته اى و به خودت آبرو داده اى ، پس به سبب خوبى اى که به خودت کرده اى از دیگران خواهان تشکر مباش …
حضرت علی (ع)
.
.
.
5-ﺍﺯ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻣﺒﺎﺷﻴﺪ ﻛﻪ ﺑﺮ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺑﻴﻢ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﻋﻘﻮﺑﺖ ﮔﻨﺎﻩ ﺧﻮﻳﺶ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺧﺎﻃﺮﻧﺪ …
ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ (ع)
.
.
6-نفست را به خاطر خودت به زحمت و مشقت بیانداز زیرا اگر چنین نکنی دیگری خودش را به برای تو به زحمت نمی افکند …
امام جعفر صادق (ع)
.
.
7-خیرى که به دنبال آن آتش باشد خیر نیست و شرى که به دنبال آن بهشت باشد شر نیست ، هر نعمتى جز بهشت ناچیز است و هر بلایى جز آتش سلامتى !
حضرت علی (ع)
.
.
8-گذرا بودن لذتهای حرام و پایدار بودن جزای آنها را همیشه به یاد داشته باشید …
حضرت علی (ع)
.
.
9-اساس حکمت ، ترس از خداست …
پیامبر اکرم (ص)
.
.
10-به انجام کارهای نیک ادامه دهید حتی اگر دیگران آنها را به نام خویش ادعا کنند
کارهای شما پیشکشی ست به خدا و هیچکس نمی تواند “خدا” را فریب دهد …
حضرت علی (ع)
با گرامیداشت یاد و خاطرة شهیدان کربلا:
همیشه مهدی موعود در کنار من است
دعا کنید که من ناپدیدتر بشوم
که در حضور خدا روسپیدتر بشوم
بُریده های من آن سوی عشق گُم شده اند
خدا کند که از این هم شهیدتر بشوم
که ذره های مرا باد با خودش ببرد
که بی نهایت باشم، مدیدتر بشوم
به جست وجوی من و پاره های من نروید
برای گُمشدة تن، پی کفن نروید
به مادرم بنویسید جای من خوب است
که بی نشانه شدن، در همین وطن خوب است
در این حدود، من پاره پاره خوشبختم
در آستان خدا، بی کفن شدن خوب است
همیشه مهدی موعود در کنار من است
و دست های اباالفضل سآیه سار من است
خدا قبول کند اینکه تشنه جان دادم
و کربلای جدیدی نشان تان دادم
به جست وجوی من و پاره های من نروید
برای گمشدة تن، پی کفن نروید
میان غُربت تابوت ها نخواهیدم
به زیر سنگ مزار ای خدا! نخواهیدم
منم و خار بیابان که سنگ قبر من است
دعای حضرت زهرا، مزید صبر من است
خدا که خواست ز دنیا بعیدتر بشوم
که زیر بارش سُرب و اسید، تر بشوم
خودش به فکر من و تکه های روح من است
دعا کنید از این هم، شهیدتر بشوم
سودابة مُهیجی
باز می خواند کسی در شیهة اسبان مرا
باز می خواند کسی در شیهة اسبان مرا
منتظر استاده در خون، چشم این میدان مرا
رنگ آرامش ندارد این دل دریایی ام
می برد سیلاب ها تا شورش توفان مرا
خون خورشید است یا زخم جبین عاشقان
می نشاند این چنین در آتش سوزان مرا
بسته بودم در ازل عهدی و اینک شوقِ دار
می کشد تا آخرین منزلگه پیمان مرا
غرقِ خون، بسیار دیدی عاشقان را صف به صف
هان ببین اینک به خون خویشتن رقصان مرا
شوره زاران را دویدم پابرهنه، تشنه لب
سعی زمزم می کشاند تا صفای جان مرا
قصد دریا دارد این مُرداب، ای دریادلان!
گر کرامت را پسندد غیرت باران، مرا
خون بهای عشق
الشام... الشام... الشام... غربت شمار شهیدان
اندوه... اندوه... اندوه... ای شام تار شهیدان
می خواهم ای شام خیلی، آنقدر آتش بگیرم
تا عاقبت گُم شوم گُم، گُم در غبار شهیدان
می خواهم آن سان بگریم، تا در تف خون بپیچد
پژواک فریادهای دنباله دار شهیدان
هیهات، هیهات، هیهات، بانگ انالحق عشق است
هیهات گو می روم من، تا پای دار شهیدان
ای عشق آلوده دامن، شاید شفیع تو باشم
گر روز محشر برآرم، سر از تبار شهیدان
جان بر لب آمد کجایی؟ ای خون بهای من و عشق
الغوث، الغوث، الغوث! ای انتظار شهیدان
عبدالحمید رحمانیان
مرا از بر لاله ها می برند
چو مرغی به دام بلا می برند
تو را غرق خون ستم ساختند
مرا هم به بند جفا می برند
جدایم کنند از تو این دشمنان
که سرهای از تن جدا می برند
تو خون خدایی و این مشرکین
تو را کشته نام خدا می برند
اسارت که دیگر ندارد کتک
مرا با زدن ها چرا می برند
به اینان بگو ای پدر جان مرا
چرا می زنند و کجا می برند
کشیدند اینجا چو جانم به خون
کجا دیگر از کربلا می برند
گهم بر روی خارها می کشند
گهم با سر نیزه ها می برند
به طعنی جگرهای ما خون کنند
به قهری دل ما ز جا می برند
به اطفال پاسخ ز سیلی دهند
زمانی که نام تو را می برند
"مؤید" دل ما به حال آورند
چو نامی ز کرببلا می برند
دوایی به درد دلم کن حسین
که خاک تو بهر شفا می برن
قافله رفته بود و من بيهوش
روي شن زارهاي تفتيده
ماه با هر ستاره اي مي گفت:
بي صدا باش!تازه خوابيده
قافله رفته بود و در خوابم
عطر شهر مدينه پيچيده
خواب ديدم پدر ز باغ فدك
سيب سرخي براي من چيده
قافله رفته بود ومن بي جان
پشت يك بوته خار خشكيده
بر وجودم سياهي صحرا
بذر ترس و هراس پاشيده
قافله رفته بود و من تنها
مضطرب،ناتوان ز فريادي
ماه گفت:اي رقيه چيزي نيست
خواب بودي ز ناقه افتادي
قافله رفته بودودلتنگي
قلب من را دوباره رنجانده
باد در گوش ماه ديدم گفت:
طفلكي باز هم كه جامانده!
قافله رفته بودو تاول ها
مانعي در دويدنم بودند
خستگي،تشنگي،تب بالا
سد راه رسيدنم بودند
قافله رفته بودو مي ديدم
مي رسد يك غريبه ازآن دور
ديدمش-سايه اي هلالي شكل-
چهره اش محو هاله ای از نور
ازنفس هاي تندو بي وقفه
وحشت و اضطراب حاكي بود
ديدم او را زني كه تنها بود
چادرش مثل عمه خاكي بود
بغض راه گلوي من را بست
گفتمش من يتيم و تنهايم
بغض زن زودتر شكست وگفت:
دخترم،مادر تو زهراي
وحید قاسمی
------------------------------------------------------------------