خدایمــآن ، ممنونیــم از شُمــا که در دُنیــآیت ،
نقش بــآنوی نجیب و پــاکدامن را به مــآ دادی
و رسـالت دین را بر دوش چــآدرمان گذاشتی ...
باشد که باشیم
و همــآنطور که می خواهـی نقشمـان را اجرا کُنیــم
اي فرزند آدم !
- خويشتن را براي عبادت من فارغ البال كن و خالصانه به پرستشم بپرداز
تا قلبت را از بي نيازي سرشار كنم .
- و دستانت را از رزق و روزي پر كنم .
- و بدنت را در راحتي و آسايش قرار دهم .
- از ياد من غافل مشو كه اگر از ذكر من غفلت ورزي قلبت را از فقر و نياز پر كنم .
- و بدنت را به سختي و خستگي دچار سازم.
- و سينه ات را از اندوه و تشويش لبريز كنم .
- و جسمت را بيمار گردانم .
- و دنيا و زندگاني اين جهانت را در تنگنا قرار دهم .
سرنی در نینوا می ماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
چهره سرخ حقیقت بعد از آن توفان رنگ
پشت ابری از ریا می ماند اگر زینب نبود
چشمه فریاد مظلومیت لب تشنگان
در کویر تفته جا می ماند اگر زینب نبود
زخمه زخمی ترین فریاد، در چنگ سکوت
از طراز نغمه وا می ماند اگر زینب نبود
در طلوع داغ اصغر، استخوان اشک سرخ
در گلوی چشم ها می ماند اگر زینب نبود
ذوالجناح دادخواهی، بی سوار و بی لگام
در بیابان ها رها می ماند اگر زینب نبود
در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب
پشت کوه فتنه ها می ماند اگر زینب نبود
قادر طهماسبی
ایام البیض (اعتکاف)
در خلوت یار
معبود من! به مسجد، سجده گاه عاشقان و سر بر آستان نهادگان و خانه امن و آرامش تو آمده ام! مکانی که پروازها از آن سر گرفته و محل نزول فرشتگان و مجمع عاشقان و محفل کروبیان است. بدان امید آمده ام که در کنار دوستان و مقربان قرار گیرم تا شاید گوشه چشمت بر من گنه کار افتد
"اعتکاف" از واژه عکف گرفته شده و به معنای توقف در مکانی و ماندن در آن مکان است. این واژه در اصطلاح، به معنای ماندن و توقف سه روزه و بیش تر از آن در مسجد جامع، به قصد بندگی و راز و نیاز با خالق بی همتاست و به کسی که چنین عمل عبادی را انجام می دهد، معتکف گویند.
اعتکاف توقفی ناآگاهانه در مسجد، بدون عشق به عبادت و قصد قربت نیست. آن چه می تواند موجب دل کندن از لذایذ زندگی مادی شود، خود باید لذتی برتر باشد. لذتی چون وصال محبوب، تقرب و نزدیکی به خدای بزرگ و قرار گرفتن در سایه سار محبت الهی. معتکف از خانه خویش بیرون رفته و آگاهانه عزم حضور در خانه حضرت حق می کند؛ حضوری آگاهانه، عاشقانه و خالصانه بر درگاه پروردگار یکتا.
معنای اعتکاف و وجه نامگذاری "ایام البیض" :
"معنای و وجه نامگذاری "ایام البیض":روزهای 13و14و15 از هر ماه را ایام البیض می نامند و دربارهْ علت نامگذاری آن دو مطلب گفته شده است:
الف: چون شب های این سه روز،دراثر کامل بودن و درخشندگی ماه،روشن و سفید است،روزهای این سه شب را ایام البیض یعنی روزهای سفید نامیده اند و در واقع یعنی روزهایی که شب هایی سفید و نورانی و درخشان دارد [ایام جمع یوم به معنای روز و بیض جمع ابیض به معنای سفید و درخشان است]
ب: در روایتی از پیامبر بزرگوار اسلام (ص) آمده است: وقتی حضرت آدم (ع) دچار آن خطا که ترک اولی بود گردید،بدنش سیاه شد. سپس به دلش الهام گردید که این سه روز یعنی روزهای 13و14و15 را روزه بگیرد . هر روز از این سه روز را که روزه گرفت،یک قسمت از بدنش سفید گردید،یعنی پس از سه روز تمام بدنش سفید گشت،به همین علت به این سه روز،روزهای سفید گفته شد. [رجوع کنید به کتاب: شرح لمعه،شهید ثانی،کتاب الصوم،روزه های مستحب]
پیام اعتکاف، به یاد خدا زیستن است. اعتکاف گشت و گذاری است در کوچه پس کوچه های درون و گشتن در دنیای تو در توی دل و شناختن خود و مجاهده با نفس. روزهای اعتکاف، روزهای انس با پروردگار و بریدن از غیر و پیوستن به یار است. اعتکاف، هجرتی درونی برای سیر در دنیای باطن و مروری بر نفسیات خویش است تا گام تهذیب برداریم و کام بندگی برگیریم. ایام اعتکاف، اهل عبادت را عید حضور است و اهل غفلت را روزنه ای به سوی نور.
پیامبر گرامی اسلام (ص)، در بیان فضیلت اعتکاف، در سخنی گران بها فرمودند: "معتکف، همه گناهان را در بند می کشد." یعنی آن که خویشتن را برای مدتی در مکانی محبوس کرده تا به توفیق انس با خداوند و رسیدن به لذت مناجات نایل آید.
اعتکاف از نظر زمان، محدود به وقت خاصی نیست، ولی چون لازمه اعتکاف روزه گرفتن است، در دو روز عید فطر و قربان که روزه حرام است، نمی توان معتکف شد. البته بهترین زمان برای اعتکاف دهه آخر ماه مبارک رمضان و روزهای سیزدهم تا پانزدهم ماه رجب است که در کشور ما، اعتکاف در سه روز ماه رجب رواج دارد و این سه روز، از چند جهت دارای اهمیت است؛ اول اینکه ماه رجب، ماه حرام است و مطابق روایات، اعتکاف در ماه های حرام از فضیلت بیش تری برخوردار است و دوم اینکه روزه در ماه رجب فضیلت خاصی دارد.
کمال اعتکاف :
مرحوم علامه مجلسی درباره کمال اعتکاف می نویسد: "کمال اعتکاف در آن است که اندیشه و دل و اعضا بر مجرد عمل صالح وقف گردد و بر در خانه خدای جلیل و در برابر اراده مقدس او به حبس درآید و به زنجیر مراقبت او به بند کشیده شود و از آن چه روزه دار از انجام آن خودداری می کند، به طور تمام و کمال بازداشته شود ..."
مالک بن انس ( پیشواى مذهب مالکى) گفته است: سوگند به خدا، چشمانم تاکنون کسى را که از نظر وارستگى، فضیلت و عبادت و پرهیزگارى برتر از امام صادق (ع) باشد، ندیده است. من به حضور ایشان مىآمدم و او مرا مورد توجه قرار مىداد و احترام مىنمود. روزى به ایشان عرض کردم: اى فرزند رسول خدا! پاداش کسى که یک روز از ماه رجب را با ایمان و اخلاص روزه بگیرد، چیست؟ امام صادق (ع) فرمود: پدرم از پدرش و او از جدش و ایشان از رسول خدا (ص) برایم روایت کرد که هر کس یک روز از ماه رجب را از سر ایمان و اخلاص روزه بگیرد، گناهانش آمرزیده مىشود. (13)
بر پایه حدیثى دیگر از پیامبر (ص) هر کس سه روز از ماه رجب را روزه بگیرد، خداوند میان او و آتش جهنم به اندازه هفتاد سال راه فاصله مىاندازد. پروردگار مهربان به کسى که سه روز از ماه رجب را روزه گرفته، خطاب مىکند که حق تو بر من واجب شد و دوستى و ولایتم برایت حتمى شد. اى فرشتگان! در حضور شما شهادت مىدهم که گناهان بندهام را آمرزیدهام. (14)
علاوه بر روایاتى که به طور عام نسبت به فضیلت روزه ماه رجب تاکید مىنماید، درباره روزه گرفتن در روزهاى 13، 14 و 15 و انجام عمل «ام داود» نیز تاکید شده است.
اعمال ایّام البیض
(13، 14، 15 رجب)
مستحب است در هر یك از ماه رجب و شعبان و رمضان، در شب سیزدهم دو ركعت نماز اقامه شود که در هر ركعت حمد یك مرتبه و یس و تَبارَكَ المُلْكُ و توحید خوانده شود و در شب چهاردهم چهار ركعت یعنی دو نماز دو رکعتی به همان كیفیّت و در شب پانزدهم شش ركعت به سه سلام به همان كیفیّت . از حضرت صادق علیه السلام روایت است كه هر كس این اعمال را انجام دهد همه فضایل این سه ماه را دریابد و همه گناهانش غیر از شرك آمرزیده شود.
اول روز از ایام البیض است و ثواب بسیارى براى روزه این روز و دو روز بعد وارد شده و اگر كسى قصد انجام اعمال اُمّ داوُد را دارد باید این روز را روزه بگیرد و در این روز بنا بر قول مشهور بعد از سى سال از عام الفیل ولادت با سعادت حضرت امیرالمؤ منین علی علیه السلام در میان كعبه مُعَظَّمه واقع شده است .
شب نیمه ماه رجب، شب شریفى است و در آن انجام چند عمل ذکر شده است:
1- غسل
2- احیاء آن شب به عبادت.
3- زیارت امام حسین علیه السلام . (اگر از نزدیک میسر نشد از دور زیارت شود )
4- شش ركعت نماز كه در شب سیزدهم ذكر شد.
5- اقامه سى ركعت نماز که در هر ركعت حمد و ده مرتبه سوره توحید قرائت شود. این نماز را سید بن طاووس از حضرت رسول اکرم صَلَّى اللهِ علیه و آله نقل كرده است که فضیلت بسیار دارد.
6- دوازده ركعت نماز که هر دو ركعت به یك سلام ختم میشود که در هر ركعت هر یك از سورههای حمد، توحید، فلق، ناس، آیة الكرسى و قَدْر چهار مرتبه قرائت شود. و بعد از سلام چهار مرتبه گفته شود:
"اَللهُ اَللهُ رَبّى لا اُشْرِكُ بِهِ شَیْئا وَلا اَتَّخِذُ مِنْ دُونِه وَلِیّا". و پس از اتمام نماز، اقامه کننده آن، هر حاجتی که دارد را از خداوند متعال درخواست کند. این نماز را سیّد بن طاووس از امام صادق علیه السلام روایت كرده است.
ولكن شیخ در مصباح ذکر کرده که داود بن سرحان از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده كه ایشان فرمود:
در شب نیمه رجب دوازده ركعت نماز اقامه کنید که در هر ركعت حمد و سوره یکبار تلاوت شود و پس از اتمام نماز، سورههای حمد و معوذتین و سوره اخلاص و آیة الكرسى را چهار مرتبه تلاوت میکنید و سپس ذکر «سُبْحانَ اللهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَلا اِلهَ اِلا اللهُ وَاللهُ اَكْبَرُ » چهار مرتبه گفته شود . پس از آن ذکر «اَللهُ اَللهُ رَبّى لا اُشْرِكُ بِهِ شَیْئا وَ ما شاَّءَ اللهُ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ» گفته شود.
اتجام این عمل برای شب بیست و هفتم رجب نیز توصیه شده است .
این روز، روز مباركى است و برای آن روز انجام چند عمل توصیه شده است:
1- غسل .
2- زیارت حضرت امام حسین علیه السلام . از ابن ابى بصیر نقل شده است كه گفت از امام رضا علیهالسلام پرسیدم كه در چه ماهی امام حسین علیه السلام را زیارت كنیم؟
حضرت فرمودند: در نیمه رجب و نیمه شعبان.
3- اقامه نماز سلمان به نحوی كه در روز اوّل گذشت
4- اقامه چهار ركعت نماز که دو تا دو رکعتی خوانده شود.
و بعد از سلام دست خود را بلند كند و بگوید:
«اَللّهُمَّ یا مُذِلَّ كُلِّ جَبّارٍ ؛ وَ یا مُعِزَّ الْمُؤْمِنینَ اَنْتَ كَهْفى حینَ تُعْیینِى الْمَذاهِبُ؛ وَ اَنْتَ بارِئُ خَلْقى رَحْمَةً بى وَ قَدْ كُنْتَ عَنْ خَلْقى غَنِیّاً وَ لَوْ لا رَحْمَتُكَ لَكُنْتُ مِنَ الْهالِكینَ وَ اَنْتَ مُؤَیِّدى بِالنَّصْرِ عَلى اَعْداَّئى وَ لَوْ لا نَصْرُكَ
اِیّاىَ لَكُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحینَ یا مُرْسِلَ الرَّحْمَةِ مِنْ مَعادِنِها وَ مُنْشِئَ الْبَرَكَةِ مِنْ مَواضِعِها یا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالشُّمُوخِ وَالرِّفْعَةِ فَاَوْلِیاَّؤُهُ بِعِزِّهِ یَتَعَزَّزُونَ وَ یا مَنْ وَضَعَتْ لَهُ الْمُلُوكُ نیرَ الْمَذَلَّةِ عَلى اَعْناقِهِمْ فَهُمْ مِنْ سَطَواتِهِ خاَّئِفُونَ اَسئَلُكَ بِكَیْنُونِیَّتِكَ الَّتِى اشْتَقَقْتَها مِنْ كِبْرِیاَّئِكَ وَ اَسئَلُكَ بِكِبْرِیاَّئِكَ الَّتِى اشْتَقَقْتَها مِنْ عِزَّتِكَ وَ اَسئَلُكَ بِعِزَّتِكَ الَّتِى اسْتَوَیْتَ بِها عَلى عَرْشِكَ فَخَلَقْتَ بِها جَمیعَ خَلْقِكَ فَهُمْ لَكَ مُذْعِنُونَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ اَهْلِ بَیْتِهِ .
روایت شده است كه هر کسی که غمى دارد اگر این دعا را بخواند خداوند او را از اندوه و غم آسایش بخشد .
5- عمل امّ داود كه عمده اعمال این روز است و براى برآمدن حاجات و برطرف شدن غصهها و دفع ظلم ظالمان مؤثّر است و كیفیت آن بنا بر آنچه در مصباح شیخ است آنست كه وقتی که فردی بخواهد این عمل را بجا آورد، روز سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم را روزه بگیرد. و در روز پانزدهم نزدیک ظهر غسل كند و وقت زوال ظهر، نماز ظهر و عصر را بجا آورد در حالتی كه ركوع و سجودشان را نیكو انجام دهد و در مکانی خلوت قرار بگیرد كه چیزى او را مشغول نسازد و کسی با او سخن ننماید. وقتی نماز به اتمام رسید رو به قبله بنشیند كند و صد مرتبه سوره حمد، صد مرتبه سوره اخلاص، و ده مرتبه آیة الكرسى را قرائت کند. سپس سورههای انعام، بنىاسرائیل، كهف، لقمان، یس، صافّات، حَّم سجده، حَّمعَّسَّق، حَّم دخان، فتح، واقعه، مُلْك، نَّ وَ اِذَا السَّماَّءُ انْشَقَّتْ و تا آخر قرآن را قرائت کند و پس از اتمام در حالی که رو به قبله است دعای ذیل را نجوا کند.
صَدَقَ اللهُ الْعَظیمُ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ ذُو الْجَلالِ وَالاِْكْرامِ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ الْحَلیمُ الْكَریمُ الَّذى لَیْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ الْبَصیرُ الْخَبیرُ شَهِدَ اللهُ اَنَّهُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ وَالْمَلاَّئِكَةُ وَ اُولوُا الْعِلْمِ قاَّئِماً بِالْقِسْطِ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْعَزیزُ الْحَكیمُ . وَ بَلَّغَتْ رُسُلُهُ الْكِرامُ وَ اَنَا عَلى ذلِكَ مِنَ الشّاهِدین.
َ اَللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ وَ لَكَ الْمَجْدُ وَ لَكَ الْعِزُّ وَ لَكَ الْفَخْرُ وَ لَكَ الْقَهْرُ وَ لَكَ النِّعْمَةُ وَ لَكَ الْعَظَمَةُ وَ لَكَ الرَّحْمَةُ وَ لَكَ الْمَهابَةُ وَ لَكَ السُّلْطانُ وَ لَكَ الْبَهاَّءُ وَ لَكَ الاِْمْتِنانُ وَ لَكَ التَّسْبیحُ وَ لَكَ التَّقْدیسُ وَ لَكَ التَّهْلیلُ وَ لَكَ التَّكْبیرُ وَ لَكَ ما یُرى وَ لَكَ مالا یُرى وَ لَكَ ما فَوْقَ السَّمواتِ الْعُلى وَ لَكَ ما تَحْتَ الثَّرى وَ لَكَ الاْرَضُونَ السُّفْلى وَ لَكَ الاْخِرَةُ
وَالاُْولى وَ لَكَ ما تَرْضى بِهِ مِنَ الثَّناَّءِ وَالْحَمْدِ وَالشُّكرِ وَالنَّعْماَّءِ .
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى جَبْرَئیلَ اَمینِكَ عَلى وَحْیِكَ وَالْقَوِىِّ عَلى اَمْرِكَ وَالْمُطاعِ فى سَمواتِكَ وَ مَحالِّ كَراماتِكَ الْمُتَحَمِّلِ لِكَلِماتِكَ النّاصِرِ لاَِنْبِیاَّئِكَ الْمُدَمِّرِ لاِعْداَّئِكَ . اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى میكائیلَ مَلَكِ رَحْمَتِكَ وَالْمَخْلُوقِ لِرَاءْفَتِكَ وَالْمُسْتَغْفِرِ الْمُعینِ لاِهْلِ طاعَتِكَ .
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى اِسْرافیلَ حامِلِ عَرْشِكَ وَ صاحِبِ الصُّورِ الْمُنْتَظِر لاِمْرِكَ الْوَجِلِ الْمُشْفِقِ مِنْ خیفَتِكَ . اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى حَمَلَةِ الْعَرْشِ الطّاهِرینَ وَ عَلىَ السَّفَرَةِ الْكِرامِ الْبَرَرَةِ الطَّیِّبینَ وَ عَلى مَلاَّئِكَتِكَ الْكِرامِ الْكاتِبینَ وَ عَلى مَلاَّئِكَةِ الْجِن انِ وَ خَزَنَةِ النّیرانِ وَ مَلَكِ الْمَوْتِ وَالاْعْوانِ یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْكْرامِ . اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى اَبینا آدَمَ
بَدیعِ فِطْرَتِكَ الَّذى كَرَّمْتَهُ بِسُجُودِ مَلاَّئِكَتِكَ وَ اَبَحْتَهُ جَنَّتَكَ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى اُمِّنا حَوّاَّءَ الْمُطَهَّرَةِ مِنَ الرِّجْسِ الْمُصَفّاتِ مِنَ الدَّنَسِ الْمُفَضَّلَةِ مِنَ الاِْنْسِ الْمُتَرَدِّدَةِ بَیْنَ مَحالِّ الْقُدُْسِ . اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى هابیلَ وَ شَیْثٍ وَ اِدْریسَ وَ نُوحٍ وَ هُودٍ وَ صالِحٍ وَ اِبْراهیمَ وَ اِسْماعیلَ وَ اِسْحقَ وَ یَعْقُوبَ وَ یُوسُفَ وَالاْسْباطِ وَ لُوطٍ وَ شُعَیْبٍ وَ اَیُّوبَ وَ مُوسى وَ هارُونَ وَ یُوشَعَ وَ میشا وَالْخِضْرِ وَ ذِى الْقَرْنَیْنِ وَ یُونُسَ وَ اِلْیاسَ وَالْیَسَعَ وَ ذِى الْكِفْلِ وَ طالُوتَ وَ داوُدَ و َسُلَیْمانَ وَ زَكَرِیّا وَ شَعْیا وَ یَحْیى وَ تُورَخَ وَ مَتّى وَ اِرْمِیا وَ حَیْقُوقَ وَ دانِیالَ وَ عُزَیْرٍ وَ عیسى وَ شَمْعُونَ وَ جِرْجیسَ وَالْحَوارِیّینَ وَالاْتْباعِ وَ خالِدٍ وَ حَنْظَلَةَ وَ لُقْمانَ . اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ بارِكْ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَما صَلَّیْتَ وَ رَحِمْتَ وَ بارَكْتَ عَلى اِبْرهیمَ وَ آلِ اِبْرهیمَ اِنَّكَ حَمیدٌ مَجیدٌ .
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الاْوْصِیاَّءِ وَالسُّعَداَّءِ وَالشُّهَداَّءِ وَ اَئِمَّةِ الْهُدى اَللّهُمَّ صَلّ عَلَى الاْبْدالِ وَالاْوْتادِ وَالسُّیّاحِ وَالْعُبّادِ وَالْمُخْلِصینَ وَالزُّهّادِ وَ اَهْلِ الجِدِّ وَالاِْجْتِهادِ وَاخْصُصْ مُحَمَّداً وَ اَهْلَ بَیْتِهِ بِاَفْضَلِ صَلَواتِكَ وَ اَجْزَلِ كَراماتِكَ وَ بَلِّغْ رُوحَهُ وَ جَسَدَهُ مِنّى تَحِیَّةً وَ سَلاماً وَزِدْهُ فَضْلاً وَ شَرَفاً وَ كَرَماً حَتّى تُبَلِّغَهُ اَعْلى دَرَجاتِ اَهْلِ الشَّرَفِ مِنَ النَّبِیّینَ وَالْمُرْسَلینَ وَالاْفاضِلِ الْمُقَرَّبینَ اَللّهُمَّ وَ صَلِّ عَلى مَنْ سَمَّیْتُ وَ مَنْ لَمْ اُسَمِّ مِنْ مَلاَّئِكَتِكَ وَ اَنْبِی اَّئِكَ وَ رُسُلِكَ وَ اَهْلِ طاعَتِكَ وَ اَوْصِلْ صَلَواتى اِلَیْهِمْ وَ اِلى اَرْواحِهِمْ وَاجْعَلْهُمْ اِخْوانى فیكَ وَ اَعْوانى عَلى دُعاَّئِكَ . اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَشْفِعُ بِكَ اِلَیْكَ وَ بِكَرَمِكَ اِلى كَرَمِكَ و َبِجُودِكَ اِلى جُودِكَ وَ بِرَحْمَتِكَ اِلى رَحْمَتِكَ وَ بِاَهْلِ طاعَتِكَ اِلَیْكَ وَ اَسئَلُكَ الّلهُمَّ بِكُلِّ ما سَئَلَكَ بِهِ اَحَدٌ مِنْهُمْ مِنْ مَسْئَلَةٍ شَریفَةٍ غَیْرِ مَرْدُودَةٍ وَ بِما دَعَوْكَ بِهِ مِنْ دَعْوَةٍ مُجابَةٍ غَیْرِ مُخَیَّبَةٍ یااَللهُ یا رَحْمنُ یا رَحیمُ یا حَلیمُ یا كَریمُ یا عَظیمُ یا جَلیلُ یا مُنیلُ یا جَمیلُ یا كَفیلُ یا وَكیلُ یا مُقیلُ یا مُجیرُ یا خَبیرُ یا مُنیرُ یا مُبیرُ یا مَنیعُ یا مُدیلُ یا مُحیلُ یا كَبیرُ یا قَدیرُ یا بَصیرُ یا شَكُورُ یا بَرُّ یا طُهْرُ یا طاهِرُ یا قاهِرُ یا ظاهِرُ یا باطِنُ یا ساتِرُ یا مُحیطُ یا مُقْتَدِرُ یا حَفیظُ یا مُتَجَبِّرُ یا قَریبُ یا وَدُودُ یا حَمیدُ یا مَجیدُ یا مُبْدِئُ یا مُعیدُ یا شَهیدُ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا قابِضُ یا باسِطُ یا هادى یا مُرْسِلُ یا مُرْشِدُ یا مُسَدِّدُ یا مُعْطى یا مانِعُ یا دافِعُ یا رافِعُ یا باقى یا واقى یا خَلاّقُ یا وَهّابُ یا تَوّابُ یا فَتّاحُ یا نَفّاحُ یا مُرْتاحُ یا مَنْ بِیَدِهِ كُلُّ مِفْتاحٍ یا نَفّاعُ یا رَؤُفُ یا عَطُوفُ یا كافى یا شافى یا مُعافى یا مُكافى یا وَفِىُّ یا مُهَیْمِنُ یا عَزیزُ یا
جَبّارُ یا مُتَكَبِّرُ یا سَلامُ یا مُؤْمِنُ یا اَحَدُ یا صَمَدُ یا نُورُ یا مُدَبِّرُ یا فَرْدُ یا وِتْرُ یا قُدُّوسُ یا ناصِرُ یا مُونِسُ یا باعِثُ یا وارِثُ یا عالِمُ یا حاكِمُ یا بادى یا مُتَعالى یا مُصَوِّرُ یا مُسَلِّمُ یا مُتَحَبِّبُ یا قاَّئِمُ یا داَّئِمُ یا عَلیمُ یا حَكیمُ یا جَوادُ یا بارِىءُ یا باَّرُّ یا ساَّرُّ یا عَدْلُ یا فاصِلُ یا دَیّانُ یا حَنّانُ یا مَنّانُ یا سَمیعُ یا بَدیعُ یا خَفیرُ یا مُعینُ یا ناشِرُ یا غافِرُ یا قَدیمُ یا مُسَهِّلُ یا مُیَسِّرُ یا مُمیتُ یا مُحْیى یا نافِعُ یا رازِقُ یا مُقْتَدِرُ یا مُسَبِّبُ یا مُغیثُ یا مُغْنى یا مُقْنى یا
خالِقُ یا راصِدُ یا واحِدُ یا حاضِرُ یا جابِرُ یا حافِظُ یا شَدیدُ یا غِیاثُ یا عاَّئِدُ یا قابِضُ یا مَنْ عَلا فَاسْتَعْلى فَكانَ بِالْمَنْظَرِ الاْعْلى یا مَنْ قَرُبَ فَدَنا وَ بَعُدَ فَنَاى وَ عَلِمَ السِّرَّ وَ اَخْفى یا مَنْ اِلَیْهِ التَّدْبیرُ وَ لَهُ الْمَقادیرُ وَ یا مَنِ الْعَسیرُ عَلَیْهِ سَهْلٌ یَسیرٌ یا مَنْ هُوَ عَلى ما یَشاَّءُ قَدیرٌ یا مُرْسِلَ الرِّیاحِ یا فالِقَ الاِْصْباحِ یا باعِثَ الاْرْواحِ یا
ذَاالْجُودِ وَالسَّماحِ یا راَّدَّ ما قَدْ فاتَ یا ناشِرَ الاْمْواتِ یا جامِعَ الشَّتاتِ یا رازِقَ مَنْ یَشاَّءُ بِغَیْرِ حِسابٍ وَ یا فاعِلَ ما یَشاَّءُ كَیْفَ یَشاَّءُ وَ یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْكْرامِ یا حَىُّ یا قَیُّومُ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ یا حَىُّ یا مُحْیِىَ الْمَوْتى یا حَىُّ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ بَدیعُ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ یا اِلهى وَ سَیِّدى صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ بارِكْ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَما صَلَّیْتَ وَ بارَكْتَ وَ رَحِمْتَ عَلى اِبْرهیمَ وَ آلِ اِبْرهیمَ اِنَّكَ حَمیدٌ مَجیدٌ وَارْحَمْ ذُلىّ وَ فاقَتى وَ فَقْرى وَانْفِرادى وَ وَحْدَتى وَ خُضُوعى بَیْنَ یَدَیْكَ وَاعْتِمادى عَلَیْكَ وَ تَضَرُّعى اِلَیْكَ اَدْعُوكَ دُعاَّءَ الْخاضِعِ
الذَّلیلِ الْخاشِعِ الْخاَّئِفِ الْمُشْفِقِ الْباَّئِسِ الْمَهینِ الْحَقیرِ الْجائِعِ الْفَقیرِ الْعاَّئِذِ الْمُسْتَجیرِ الْمُقِرِّ بِذَنْبِهِ الْمُسْتَغْفِرِ مِنْهُ الْمُسْتَكینِ لِرَبِّهِ دُعاَّءَ مَنْ اَسْلَمَتْهُ ثِقَتُهُ وَ رَفَضَتْهُ اَحِبَتُّهُ وَ عَظُمَتْ فَجیعَتُهُ دُعاَّءَ حَرِقٍ حَزینٍ ضَعیفٍ مَهینٍ باَّئِسٍ مُسْتَكینٍ بِكَ مُسْتَجیرٍ اَللّهُمَّ وَ اَسئَلُكَ بِاَنَّكَ مَلیكٌ وَ اَنَّكَ ما تَشاَّءُ مِنْ اَمْرٍ یَكُونُ وَ اَنَّكَ عَلى ما تَشاَّءُ قَدیرٌ
وَ اَسئَلُكَ بِحُرْمَةِ هذَا الشَّهْرِ الْحَرامِ وَالْبَیْتِ الْحَرامِ وَالْبَلَدِ الْحَرامِ وَالرُّكْنِ وَالْمَقامِ وَالْمَشاعِرِالْعِظامِ وَ بِحَقِّنَبِیِّكَ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ وَ آلِهِ السَّلامُ یا مَنْ وَهَبَ لاِدَمَ شَیْثاً وَ لاِِبْراهیمَ اِسْماعیلَ وَ اِسْحاقَ وَ یا مَنْ رَدَّ یُوسُفَ عَلى یَعْقوُبَ وَ یا مَنْ كَشَفَ بَعْدَ الْبَلاَّءِ ضُرَّ اَیُّوبَ یا راَّدَّ مُوسى عَلى اُمِّهِ وَ زاَّئِدَ الْخِضْرِ فى عِلْمِهِ وَ یا مَنْ وَهَبَ لِداوُدَ
سُلَیْمانَ وَ لِزَكَرِیّا یَحْیى وَ لِمَرْیَمَ عیسى یا حافِظَ بِنْتِ شُعَیْبٍ وَ یا كافِلَ وَلَدِ اُمِّ مُوسى اَسئَلُكَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَغْفِرَ لِى ذُنُوبى كُلَّها وَ تُجیرَنى مِنْ عَذابِكَ وَ تُوجِبَ لى رِضْوانَكَ وَ اَمانَكَ وَ اِحْسانَكَ وَ غُفْرانَكَ وَ جِنانَكَ وَ اَسئَلُكَ اَنْ تَفُكَّ عَنّى كُلَّ حَلْقَةٍ بَیْنى وَ بَیْنَ مَنْ یُؤْذینى وَ تَفْتَحَ لى كُلَّ بابٍ وَ تُلَیِّنَ لى كُلَّ
صَعْبٍ وَ تُسَهِّلَ لى كُلَّ عَسَیرٍ وَ تُخْرِسَ عَنّى كُلَّ ناطِقٍ بِشَرٍّ وَ تَكُفَّ عَنّى كُلَّ باغٍ وَ تَكْبِتَ عَنّى كُلَّ عَدُوٍّ لى وَ حاسِدٍ وَ تَمْنَعَ مِنّى كُلَّ ظالِمٍ وَ تَكْفِیَنى كُلَّ عاَّئِقٍ یَحُولُ بَیْنى وَ بَیْنَ حاجَتى وَ یُحاوِلُ اَنْ یُفَرِّقَ بَیْنى وَ بَیْنَ طاعَتِكَ وَ یُثَبِّطَنى عَنْ عِبادَتِكَ یا مَنْ اَلْجَمَ الْجِنَّ الْمُتَمَرِّدینَ وَ قَهَرَ عُتاةَ الشَّیاطینِ وَ اَذَلَّ رِقابَ الْمُتَجَبِّرینَ وَ رَدَّ كَیْدَ الْمُتَسَلِّطین عَنِ الْمُسْتَضْعَفینَ اَسئَلُكَ بِقُدْرَتِكَ عَلى ما تَشاَّءُ وَ تَسْهیلِكَ لِما تَشاَّءُ كَیْفَ تَشاَّءُ اَنْ تَجْعَلَ قَضاَّءَ حاجَتى فیما تَشاَّءُ.
پس از نجوا نمودن این دعا، فرد به سجده رود و دو طرف صورت خود را بر روی زمین و خاك بگذارد و بگوید:
اَللّهُمَّ لَكَ سَجَدْتُ وَ بِكَ امَنْتُ فَارْحَمْ ذُلّى وَفاقَتى وَاجْتِهادى وَ تَضَرُّعى وَ مَسْكَنَتى وَ فَقْرى اِلَیْكَ یا رَبِّ .
توصیه شده است که در سجده اشک ریخته شود ولو به اندازه سر سوزنی که این علامت استجابت دعا میباشد. ان شاء الله
التماس دعا
غفلت بزرگترین خطر برای انسان است؛ غفلت از خداوند خالق هستی؛ از مرگ و معاد؛ از جوانی، استعدادها، ارزشها و کرامت های انسانی؛ از جامعه، دوستان و محرومان؛ از توطئه های دشمنان و ترفند ها.
هرچیز و هرکس ما را غافل کند، ما را به خطر می اندازد و بزرگترین دشمن ماست و هرچیز و هرکس ما را از غفلت بیرون آورد و به ما هشدار دهد، بهترین دوست ماست.
دوست ما خداوند است که به ما هستی داد و به ما عقل، فکر، علم، هدایت، قدرت تشخیص و انتخاب داد و طبیعت را تسخیر ما کرد و هم اوست که کار نیکوی ما را به چند برابر خریداری می کند.
دوست ما پیامبر اسلام است که با بوسیدن دست دخترش در عصر زنده به گور کردن دختران، به زنان مقام داد و برای زن حق مالک شدن، رای داشتن، تحصیل کردن، انتخاب همسر و نظارت بر همه ی امور، یعنی حق امر به معروف و نهی از منکر قائل شد و زن را مثل مرد برای ، رسیدن به همه ی کمالات شایسته دانست.
دوست ما، رزمندگان و شهدایی هستند که با قبول جراحت و اسارت و شهادت و بی خوابی در مرزها و جاده های شهر و روستا، کشور را امن ساختند تا من و شما هر شب در منزل به راحتی استراحت کنیم.
اما دشمن ما، شیطان است که با وسوسه های خود، آدم و هوا را فریب داد و آنان را به کاری وادار کرد که موجب کنار رفتن پوشش بهشتی آنان گردید. آری، برهنگی اولین برنامه ی شیطان و اولین نتیجه ی عصیان انسان بود.
دشمن ما تفکری است که زن را برای هوسبازی، تفنن وکامیابی می خواهد و عکس او را وسیله ی تبلیغات اجناس خود قرار می دهد.
خواهرم و دخترم من از شما می پرسم:
چرا دشمنان ما پیشرفت های علمی خود را از ما دریغ می کنند، اما نسبت به آنچه دختران و پسران ما را فاسد می کند، بخشش می کنند؟
در استقلال کشور و دفاع از میهن، زنان پوشیده بیشتر فرزندان خود را به جبهه فرستادند یا زنان بد حجاب؟
اغفال دختران پوشیده راحت تر است یا دختران بد حجاب؟
اگر برادر شما بنای ازدواج داشته باشد و شما را وکیل کند، آیا شما دختری را برای او انتخاب می کنی که هرروز چشم هزاران جوان هرزه به او افتاده، یا کسی را که عفاف و حجاب او کامل تر و از چشم هوسبازان دورتر بوده؟
آیا افت تحصیلی، نگرانی و اضطراب، امراض روانی و مقاربتی، فرزندان سر راهی، سقط جنین، فرار از خانه، ولخرجی و بهانه گیری، اسراف تجمل گرایی، گناه و بی بند و باری در میان دختران با تقوا بیشتر است یا دختران رها و بد حجاب؟!!
خواهرم و دخترم!
حجاب از ضروریات اسلام است و شما بحمدالله فرزند اسلام هستید. امروز هزاران خواهر شما با حجاب کامل، به عالی ترین درجات علمی رسیده و در صحنه های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی کشور درخشیده اند.
خواهرم و دخترم!
اگر هرچیز را انکار کنیم، مرگ را نمی توان انکار کرد. من و شما دیر یا زود باید پاسخگوی همه ی کارهای خود باشیم. کمال آفرینش ما، در بندگی خداست، نه در اسارت هوسها.
در حجاب کامل، رضای خدا، پیامبر خدا، امامان معصوم، مردم با ایمان و خانواده های شهداست، ولی در بی بند باری، رضای شیطان، افراد لاابالی و چشم چران هرزه است. در فکر جلب رضایت کدامیک باشیم؟
خواهرم و دخترم!
مگر شما جواهرات قیمتی خود را در پوشش قرار نمی دهید تا از دسترس نااهلان دور بماند؟ چه گوهری گران تر از وجود خود شماست؟! چرا خود را ارزان در جلو هر چشمی قرار می دهی؟! مگر نه این است کسانی که به شما نگاه بد می کنند، شما را برای خودشان می خواهند؟
خواهرم و دخترم!
اگر جلوه گری و دل ربایی امروز شماف علاقه ی مردی را به همسرش کم کرد، فردا زن زیبای دیگری با جلوه گری خود، دل شوهر شما را خواهد ربود و رونق زندگی شما را کم خواهد کرد.
خواهرم و دخترم!
اشتباه می کند کسی که خیال می کند بی حجابی نشانه ی تمدن است.
خیال می کند جلوه گری گناه ساده ایست و نمی داند همین کار به ظاهر ساده، ممکن است دانشجویی را در فصل امتحانات دچار شکست کند و یا راننده ای را به تصادف کشاند و یا آرامش خانواده ای را به نگرانی تبدیل کند.
این اولین نامه ایست که برای شما نوشتم و خدا می داند به خاطر پاک ماندن شما و جامعه، وقت شما را گرفتم.
בפֿـتر פֿـانــومے ڪہ میــگے با چنــב تا پسر בوستے و بہ ایــטּ ڪارت افتـפֿـار میــڪنــے
בפֿـتر פֿـانــومے ڪہ چپ چپ نــگاہ ڪرבטּ یــہ پسرو میــرے بہ בوستات تعریــف میــڪنــے
و בلت פֿـوشہ ڪہ בوستات بہ تو פـسوבیــشوטּ شــבہ
בפֿـتر פֿـانــومے ڪہ مےگے از ایــטּ سر פֿـیــابوטּ تا اوטּ سرפֿـیــابوטּ برات صف ڪشیــבטּ
و ڪیــف میــڪنــے
آقا پسرے ڪہ افتـפֿـارت ایــنــہ ڪہ جلو پاے هر בפֿـترے مے ایــستے بهت پا میــבہ
آقا پسرے ڪہ בلت פֿـوشہ هر روز با یــہ בפֿـترے میــرے بیــروטּ
آقا پسرے ڪہ בلت פֿـوشہ بہ موهاے سیــפֿ سیــפֿـیــت
و فڪر میــڪنــے בפֿـترا بهت نــہ نــمیــگـטּ
بلہ با شمام
میــבونــے ڪہ:
جنــس ارزوטּ,زیــاב مشترے בارہ.
اي روضه ي رضوان رضا ادركني
سرحلقه ي خوبان خدا ادركني
درجود و كرم نيامده در عالم
دستي به كريمي شما ادركني
«تولد امام جواد (ع) برشما مبارک باد»
ميلاد تقى نهم امام است امروز
در كشور جود، بار عام است امروز
تبريك فرشتگان به درگاه رضا
هم در صلوات است و سلام است امروز
1.حضرت امام محمد تقی جوادالأئمه (ع )
2. شهادت حضرت جواد (ع )
3.زنان و فرزندان حضرت جواد (ع )
حضرت امام محمد تقی جوادالأئمه (ع )
امام نهم شيعيان حضرت جواد (ع ) در سال 195هجری در مدينه ولادت يافت . نام نامي اش محمد معروف به جواد و تقی است . القاب ديگری مانند : رضی و متقی نيز داشته ، ولی تقی از همه معروفتر مي باشد . مادر گرامي اش سبيکه يا خيزران است که اين دو نام در تاريخ زندگی آن حضرت ثبت است . امام محمد تقی (ع ) هنگام وفات پدر 8 ساله بود . پس از شهادت جانگداز حضرت رضا عليه السلام در اواخر ماه صفر سال 203ه مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال يافت . مأمون خليفه عباسی که همچون ساير خلفای بنی عباس از پيشرفت معنوی و نفوذ باطنی امامان معصوم و گسترش فضايل آنها در بين مردم هراس داشت ، سعی کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خويش قرار دهد . " از اينجا بود که مأمون نخستين کاری که کرد ، دختر خويش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد ، تا مراقبی دايمی و از درون خانه ، بر امام گمارده باشد . رنجهای دايمی که امام جواد (ع ) از ناحيه اين مأمور خانگی برده است ، در تاريخ معروف است " . از روشهايی که مأمون در مورد حضرت رضا (ع ) به کار مي بست ، تشکيل مجالس بحث و مناظره بود . مأمون و بعد معتصم عباسی مي خواستند از اين راه - به گمان باطل خود - امام (ع ) را در تنگنا قرار دهند . در مورد فرزندش حضرت جواد (ع ) نيز چنين روشی را به کار بستند . به خصوص که در آغاز امامت هنوز سنی از عمر امام جواد (ع ) نگذشته بود . مأمون نمي دانست که مقام ولايت و امامت که موهبتی است الهی ، بستگی به کمی و زيادی سالهای عمر ندارد . باری ، حضرت جواد (ع ) با عمر کوتاه خود که همچون نوگل بهاران زودگذر بود ، و در دوره ای که فرقه های مختلف اسلامی و غير اسلامی در ميدان رشد و نمو يافته بودند و دانشمندان بزرگی در اين دوران ، زندگی مي کردند و علوم و فنون ساير ملتها پيشرفت نموده و کتابهای زيادی به زبان عربی ترجمه و در دسترس قرار گرفته بود ، با کمی سن وارد بحثهای علمی گرديد و با سرمايه خدايی امامت که از سرچشمه ولايت مطلقه و الهام ربانی مايه گرفته بود ، احکام اسلامی را مانند پدران و اجداد بزرگوارش گسترش داد و به تعليم و ارشاد پرداخت و به مسائل بسياری پاسخ گفت . برای نمونه ، يکی از مناظره های ( = احتجاجات ) حضرت امام محمد تقی (ع ) را در زير نقل مي کنيم : " عياشی در تفسير خود از ذرقان که همنشين و دوست احمد بن ابی دؤاد بود ، نقل مي کند که ذرقان گفت : روزی دوستش ( ابن ابی دؤاد ) از دربار معتصم عباسی برگشت و بسيار گرفته و پريشان حال به نظر رسيد . گفتم : چه شده است که امروز اين چنين ناراحتی ؟ گفت : در حضور خليفه و ابوجعفر فرزند علی بن موسی الرضا جريانی پيش آمد که مايه شرمساری و خواری ما گرديد . گفتم : چگونه ؟ گفت : سارقی را به حضور خليفه آورده بودند که سرقتش آشکار و دزد اقرار به دزدی کرده بود . خليفه طريقه اجرای حد و قصاص را پرسيد . عده ای از فقها حاضر بودند ، خليفه دستور داد بقيه فقيهان را نيز حاضر کردند ، و محمد بن علی الرضا را هم خواست . خليفه از ما پرسيد : حد اسلامی چگونه بايد جاری شود ؟ من گفتم : از مچ دست بايد قطع گردد . خليفه گفت : به چه دليل ؟ گفتم : به دليل آنکه دست شامل انگشتان و کف دست تا مچ دست است ، و در قرآن کريم در آيه تيمم آمده است : فامسحوا بوجوهکم و ايديکم . بسياری از فقيهان حاضر در جلسه گفته مرا تصديق کردند . يک دسته از علماء گفتند : بايد دست را از مرفق بريد . خليفه پرسيد : به چه دليل ؟ گفتند : به دليل آيه وضو که در قرآن کريم آمده است : ... و ايديکم الی المرافق . و اين آيه نشان مي دهد که دست دزد را بايد از مرفق بريد . دسته ديگر گفتند : دست را از شانه بايد بريد چون دست شامل تمام اين اجزاء مي شود . و چون بحث و اختلاف پيش آمد ، خليفه روی به حضرت ابوجعفر محمد بن علی کرد و گفت : يا اباجعفر ، شما در اين مسأله چه مي گوييد ؟ آن حضرت فرمود : علمای شما در اين باره سخن گفتند . من را از بيان مطلب معذور بدار . خليفه گفت : به خدا سوگند که شما هم بايد نظر خود را بيان کنيد . حضرت جواد فرمود : اکنون که من را سوگند مي دهی پاسخ آن را مي گويم . اين مطالبی که علمای اهل سنت درباره حد دزدی بيان کردند خطاست . حد صحيح اسلامی آن است که بايد انگشتان دست را غير از انگشت ابهام قطع کرد . خليفه پرسيد : چرا ؟ امام (ع ) فرمود : زيرا رسول الله (ص ) فرموده است سجود بايد بر هفت عضو از بدن انجام شود : پيشانی ، دو کف دست ، دو سر زانو ، دو انگشت ابهام پا ، و اگر دست را از شانه يا مرفق يا مچ قطع کنند برای سجده حق تعالی محلی باقی نمي ماند ، و در قرآن کريم آمده است " و ان المساجد لله ... " سجده گاه ها از آن خداست ، پس کسی نبايد آنها را ببرد . معتصم از اين حکم الهی و منطقی بسيار مسرور شد ، و آن را تصديق کرد و امر نمود انگشتان دزد را برابر حکم حضرت جواد (ع ) قطع کردند . ذرقان مي گويد : ابن ابی دؤاد سخت پريشان شده بود ، که چرا نظر او در محضر خليفه رد شده است . سه روز پس از اين جريان نزد معتصم رفت و گفت : يا اميرالمؤمنين ، آمده ام تو را نصيحتی کنم و اين نصحيت را به شکرانه محبتی که نسبت به ما داری مي گويم . معتصم گفت : بگو . ابن ابی دؤاد گفت : وقتی مجلسی از فقها و علما تشکيل مي دهی تا يک مسأله يا مسائلی را در آنجا مطرح کنی ، همه بزرگان کشوری و لشکری حاضر هستند ، حتی خادمان و دربانان و پاسبانان شاهد آن مجلس و گفتگوهايی که در حضور تو مي شود هستند ، و چون مي بينند که رأی علمای بزرگ تو در برابر رأی محمد بن علی الجواد ارزشی ندارد ، کم کم مردم به آن حضرت توجه مي کنند و خلافت از خاندان تو به خانواده آل علی منتقل مي گردد ، و پايه های قدرت و شوکت تو متزلزل مي گردد . اين بدگويی و اندرز غرض آلود در وجود معتصم کار کرد و از آن روز در صدد برآمد اين مشعل نورانی و اين سرچشمه دانش و فضيلت را خاموش سازد . اين روش را - قبل از معتصم - مأمون نيز در مورد حضرت جوادالأئمه (ع ) به کار مي برد ، چنانکه در آغاز امامت امام نهم ، مأمون دوباره دست به تشکيل مجالس مناظره زد و از جمله از يحيی بن اکثم که قاضی بزرگ دربار وی بود ، خواست تا از امام (ع ) پرسشهايی کند ، شايد بتواند از اين راه به موقعيت امام (ع ) ضربتی وارد کند . اما نشد ، و اما از همه اين مناظرات سربلند درآمد . روزی از آنجا که " يحيی بن اکثم " به اشاره مأمون مي خواست پرسشهای خود را مطرح سازد مأمون نيز موافقت کرد ، و امام جواد (ع ) و همه بزرگان و دانشمندان را در مجلس حاضر کرد . مأمون نسبت به حضرت امام محمد تقی (ع ) احترام بسيار کرد و آنگاه از يحيی خواست آنچه مي خواهد بپرسد . يحيی که پيرمردی سالمند بود ، پس از اجازه مأمون و حضرت جواد (ع ) گفت : اجازه مي فرمايی مسأله ای از فقه بپرسم ؟ حضرت جواد فرمود : آنچه دلت مي خواهد بپرس . يحيی بن اکثم پرسيد : اگر کسی در حال احرام قتل صيد کرد چه بايد بکند ؟ حضرت جواد (ع ) فرمود : آيا قاتل صيد محل بوده يا محرم ؟ عالم بوده يا جاهل ؟ به عمد صيد کرده يا خطا ؟ محرم آزاد بوده يا بنده ؟ صغير بوده يا کبير ؟ اول قتل او بوده يا صياد بوده و کارش صيد بوده ؟ آيا حيوانی را که کشته است صيد تمام بوده يا بچه صيد ؟ آيا در اين قتل پشيمان شده يا نه ؟ آيا اين عمل در شب بوده يا روز ؟ احرام محرم برای عمره بوده يا احرام حج ؟ يحيی دچار حيرت عجيبی شد . نمي دانست چگونه جواب گويد . سر به زير انداخت و عرق خجالت بر سر و رويش نشست . درباريان به يکديگر نگاه مي کردند . مأمون نيز که سخت آشفته حال شده بود در ميان سکوتی که بر مجلس حکمفرما بود ، روی به بنی عباس و اطرافيان کرد و گفت : - ديديد و ابوجعفر محمد بن علی الرضا را شناختيد ؟ سپس بحث را تغيير داد تا از حيرت حاضران بکاهد . باری ، موقعيت امام جواد (ع ) پس از اين مناظرات بيشتر استوار شد . امام جواد (ع ) در مدت 17سال دوران امامت به نشر و تعليم حقايق اسلام پرداخت ، و شاگردان و اصحاب برجسته ای داشت که : هر يک خود قله ای بودند از قله های فرهنگ و معارف اسلامی مانند : ابن ابی عمير بغدادی ، ابوجعفر محمد بن سنان زاهری ، احمد بن ابی نصر بزنطی کوفی ، ابوتمام حبيب اوس طائی - شاعر شيعی مشهور - ابوالحسن علی بن مهزيار اهوازی و فضل بن شاذان نيشابوری که در قرن سوم هجری مي زيسته اند . اينان نيز ( همچنانکه امام بزرگوارشان هميشه تحت نظر بود ) هر کدام به گونه ای مورد تعقيب و گرفتاری بودند . فضل بن شاذان را از نيشابور بيرون کردند . عبدالله بن طاهر چنين کرد و سپس کتب او را تفتيش کرد و چون مطالب آن کتابها را - درباره توحيد و ... - به او گفتند قانع نشد و گفت مي خواهم عقيده سياسی او را نيز بدانم . ابوتمام شاعر نيز از اين امر بي بهره نبود ، اميرانی که خود اهل شعر و ادب بودند حاضر نبودند شعر او را - که بهترين شاعر آن روزگار بود ، چنانکه در تاريخ ادبيات عرب و اسلام معروف است - بشنوند و نسخه از آن داشته باشند . اگر کسی شعر او را برای آنان ، بدون اطلاع قبلی ، مي نوشت و آنان از شعر لذت مي بردند و آن را مي پسنديدند ، همين که آگاه مي شدند که از ابوتمام است يعنی شاعر شيعی معتقد به امام جواد (ع ) و مروج آن مرام ، دستور مي دادند که آن نوشته را پاره کنند . ابن ابی عمير - عالم ثقه مورد اعتماد بزرگ - نيز در زمان هارون و مأمون ، محنتهای بسيار ديد ، او را سالها زندانی کردند ، تازيانه ها زدند . کتابهای او را که مأخذ عمده علم دين بود ، گرفتند و باعث تلف شدن آن شدند و ... بدين سان دستگاه جبار عباسی با هواخواهان علم و فضيلت رفتار مي کرد و چه ظالمانه !
شهادت حضرت جواد (ع )
اين نوگل باغ ولايت و عصمت گرچه کوتاه عمر بود ولی رنگ و بويش مشام جانها را بهره مند ساخت . آثار فکری و رواياتی که از آن حضرت نقل شده و مسائلی را که آن امام پاسخ گفته و کلماتی که از آن حضرت بر جای مانده ، تا ابد زينت بخش صفحات تاريخ اسلام است . دوران عمر آن امام بزرگوار 25سال و دوره امامتش 17سال بوده است . معتصم عباسی از حضرت جواد (ع ) دعوت کرد که از مدينه به بغداد بيايد . امام جواد در ماه محرم سال 220هجری به بغداد وارد شد . معتصم که عموی ام الفضل زوجه حضرت جواد بود ، با جعفر پسر مأمون و ام الفضل بر قتل آن حضرت همداستان شدند . علت اين امر - همچنان که اشاره کرديم - اين انديشه شوم بود که مبادا خلافت از بنی عباس به علويان منتقل شود . از اين جهت ، درصدد تحريک ام الفضل برآمدند و به وی گفتند تو دختر و برادرزاده خليفه هستی ، و احترامت از هر جهت لازم است و شوهر تو محمد بن علی الجواد ، مادر علی هادی فرزند خود را بر تو رجحان مي نهد . اين دو تن آن قدر وسوسه کردند تا ام الفضل - چنان که روش زنان نازاست - تحت تأثير حسادت قرار گرفت و در باطن از شوهر بزرگوار جوانش آزرده خاطر شد و به تحريک و تلقين معتصم و جعفر برادرش ، تسليم گرديد . آنگاه اين دو فرد جنايتکار سمی کشنده در انگور وارد کردند و به خانه امام فرستاده تا سياه روی دو جهان ، ام الفضل ، آنها را به شوهرش بخوراند . ام الفضل طبق انگور را در برابر امام جواد (ع ) گذاشت ، و از انگورها تعريف و توصيف کرد و حضرت جواد (ع ) را به خوردن انگور وادار و در اين امر اصرار کرد . امام جواد (ع ) مقداری از آن انگور را تناول فرمود . چيزی نگذشت آثار سم را در وجود خود احساس فرمود و درد و رنج شديدی بر آن حضرت عارض گشت . ام الفضل سيه کار با ديدن آن حالت دردناک در شوهر جوان ، پشيمان و گريان شد ، اما پشيمانی سودی نداشت . حضرت جواد (ع ) فرمود : چرا گريه مي کنی ؟ اکنون که مرا کشتی گريه تو سودی ندارد . بدان که خداوند متعال در اين چند روزه دنيا تو را به دردی مبتلا کند و به روزگاری بيفتی که نتوانی از آن نجات بيابی . در مورد مسموم کردن حضرت جواد (ع ) قولهای ديگری هم نقل شده است .
زنان و فرزندان حضرت جواد (ع )
زن حضرت جواد (ع ) ام الفضل دختر مأمون بود . حضرت جواد (ع ) از ام الفضل فرزندی نداشت . حضرت امام محمد تقی زوجه ديگری مشهور به ام ولد و به نام سمانه مغربيه داشته است . فرزندان آن حضرت را 4 پسر و 4 دختر نوشته اند بدين شرح : 1 - حضرت ابوالحسن امام علی النقی ( هادی ) 2 - ابواحمد موسی مبرقع 3 - ابواحمد حسين 4 - ابوموسی عمران 5 - فاطمه 6 - خديجه 7 - ام کلثوم 8 - حکيمه حضرت جواد (ع ) مانند جده اش فاطمه زهرا زندگانی کوتاه و عمری سراسر رنج و مظلوميت داشت . بدخواهان نگذاشتند اين مشعل نورانی نورافشانی کند . امام نهم ما در آخر ماه ذيقعده سال 220ه . به سرای جاويدان شتافت . قبر مطهرش در کاظميه يا کاظمين است ، عقب قبر منور جدش حضرت موسی بن جعفر (ع ) زيارتگاه شيعيان و دوستداران است .
"اللّهــم صلّ علــي محمّــد و آل محمّــد و عجّــل فرجــــهم "
از جمله كساني كه به فيض ملاقات حضرت صاحب الامر ارواحنا فداه نايل آمده و پاسخ اشكالات علميش را از آن وجود مقدس دريافت كرده است، عالم بزرگوار مقدس اردبيلي (متوفي 993) رضوان الله تعالي عليه است. رادمرد بزرگي كه در تقوي و عبادت به مقامي رسيده بود كه هر كه را بخواهند در قدس و تقوي مثال بزنند به او تشبيهش مي كنند.مشهور است كه گاهي در بعض مسايل دشواري كه برايش پيش مي آمده و از حل آن عاجز مي گشته. خود را به كنار ضريح مقدس حضرت اميرالمو منين علي (عليه السلام) مي رسانيده و از آن حضرت سو ال مي نموده و آن حضرت نيز پاسخش را مي دادند.شگفتا! از چنين يقيني در دين، نسبت به امامت و چنان رتبه اي در تقوي و زهادت:يكي از شاگردان خاص آن مرحوم كه از دانشمندان زمان خويش بوده و بر اسرار زندگي استاد نيز واقف گرديده مي گويد:يكي از شبها كه در صحن مطهر حضرت اميرالمو منين علي (عليه السلام) در حالي كه شب از نيمه گذشته بود و خسته از مطالعات علمي قدم مي زدم:ناگهان در آن فضاي نوراني، شبحي را ديدم كه به سوي حرم شريف روان است، در حالي كه همه درهاي حرم مطهر قفل بودند، با كنجكاوي او را تعقيب كردم، ديدم كه او چون به در حرم نزديك شد قفلها باز شدند و در حرم گشوده گشت. او به هر دري كه دست مي گذارد، باز مي شد. تا اينكه با كمال وقار و سنگيني كنار حرم مطهر حضرت امير (عليه السلام) ايستاد و سلام نمود. من جواب سلام او را شنيدم و سپس با همان صاحب صدا شروع به صحبت كرد. هنوز از آن گفتگو چيزي نگذشته بود كه آن مرد خارج شد و از شهر بيرون رفت و به سوي مسجد كوفه سرازير شد من نيز به لحاظ كنجكاوي او را تعقيب كردم او آنجا در مسجد داخل محراب گرديد و به سوي شهر مراجعت نمود. نزديك دروازه نجف كه رسيد تازه سپيده صبح دميده بود و خفتگان آرام آرام سر از بستر برمي داشتند و آماده نيايش صبحگاهي مي شدند. ناگهان در طول راه مرا عطسه اي گرفت كه نتوانستم جلوي آن را بگيرم و آن مرد متوجه من شد و برگشت چون به چهره اش نگريستم، ديدم استادم آيه الله مرحوم مقدس اردبيلي است.پس از سلام و انجام مراحل ادب به ايشان عرض كردم كه:من در طول شب از لحظه ورود به حرم مطهر تاكنون همراه شما بوده ام لطفا بفرماييد كه در حرم مطهر و در محراب مسجد كوفه با چه كسي سخن مي گفتيد؟ مرحوم مقدس اردبيلي ابتداء از من قول گرفتند كه اين راز را تا زماني كه ايشان در قيد حيات هستند فاش نكنم، سپس فرمودند:فرزندم گاه مي شود كه حل مسايل بر من دشوار مي گردد و چون از گشودن آن عاجز مي شوم.خدمت حلال مشكلات حضرت علي بن ابيطالب (عليه السلام) شرفياب شده و جواب آن را از آن مولا مي گيرم.اما شب گذشته حضرت امير (عليه السلام) مرا به سوي حضرت صاحب الزمان (عليه السلام) راهنمايي كرد و فرمود:فرزندم مهدي (عليه السلام) در مسجد كوفه است، او امام زمان تو است نزد او برو و مسايلت را از او فراگير.و من به امر آن حضرت داخل مسجد كوفه شدم و از حضرتش كه در محراب ايستاده بودند يعني مولايم حضرت مهدي ارواح العالمين له الفداء مشكلاتم را پرسيدم.
منبع.کتاب ملاقات با امام زمان (عج)
امام مهدی(علیه السلام) فرمودند:
برای تعجیل در ظهور، بسیار دعا نمایید که گشایش کارهای شما نیز میباشد.(بحارالانوار/۵۲/۹۲
عن النبی – صلّی الله علیه و آله – قال: افضل جهاد امتی انتظار الفرج.
پیامبر اکرم – صلّی الله علیه و آله – فرمودند: برترین جهاد امت من، انتظار فرج است.
«بحار الانوار، ج ۷۷، ص ۱۴۳»
روزی مرد فقیر و درمانده ای نزد پیر عارفی رفت و از او برای گشایش کار خود طلب ذکر کرد.
مرد عارف به او ذکر ((یا الله ))داد و گفت: این ذکر را روزی صد بار بگو.
از زمان گفتن این ذکر، مرد هر روز درمانده تر و پریشان تر می شد و هر روز به نزد عارف می آمد و پریشانی خود را شرح می داد. مرد عارف نیز تعداد ذکر را زیادتر می کرد و توصیه می نمود ذکر را دو برابر کند... .
تا این که کار مرد به جایی رسید که از فشار ناتوانی و درماندگی از شهر فرار کرد و رو به بیابان گذاشت و به کاروان سرایی پناه برد.از قضا کاروانسرا متعلق به دزدانی بود که اموال دزدی خود را به آنجا می آوردند و در آنجا مخفی می کردند. آنها به تصور این که او از جاسوسان حاکم است، او را به ستونی بستند و قرار شد او را بکشند. مرد بیچاره از ناچاری و ترس با همه قدرت فریاد بر آورد (یا الله جل جلاله) ... .
از صدای بلند مرد بیچاره، مأموران حکومت متوجه کاروانسرا شدند و تمام دزدان را دستگیر کردند. آن مرد از مرگ خلاص شد و به دستور حاکم، وظیفه نگهبانی از کاروانسرا و راهها و روستاهای آن حوالی را به عهده گرفت در همین حال مرد متوجه اموال دزدان شد که در ته چاهی در کاروانسرا پنهان کرده بودند. حاکم نیز اموال را در اختیارش گذاشت و به او بخشید.
چند سالی گذشت تا این که گذر مرد به عارف پیر افتاد و به حضورش شتافت و سرگذشت خود را برای او حکایت کرد.
عارف وقتی ماجرا را شنید، گفت: من از همان اول (یا الله)آخر را از تو می خواستم و گرنه بقیه آنها لقلقه زبان بود. دیدی که یکی از آن (یا الله)ها چطور به دادت رسید.
اگر همه را مثل آخری می گفتی چه می شد!
الهی!
ای دور از نظر و ای نیکو حضر و ای نیکوکار نیک منظر..ای دلیل هر برگشته و ای راهنمای هر سرگشته..
ای چاره ساز هر بیچاره و ای آرنده هر اواره..ای جامع هر پراکنده و ای رافع هر افتاده...
دست ما گیر ای بخشنده بخشاینده...
از بازدید کنندگان محترم خواهشمندم این احادیث را بادقت وتامل بخوانید و ببینید آیا الان همین زمان نیست؟ واطرافیانمان اینگونه نیستند؟
1-پیامبر اکرم(ص) می فرماید:«بعد از من اقوامی می آیند که غذاهای بسیار لذیذ ورنگارنگ می خورند،بر مرکب ها سوار می شوند،همچون زنی که برای شوهرش آرایش کندآرایش می کنند،همچون زنها خود نمایی می کنند،سیمای آنها چون پادشاهانی طغیانگر است،آنها منافقین امت در آخرالزمان هستند که مشروب می خورند،قمار می بازند،از خواسته های نفس پیروی می کنند،از نماز جماعت دوری می گزینند،به هنگام شب زنده داری می خوابند،ودر مورد نماز صبح سستی می کنند،مثل آنها مثل درخت دفلی است که شکوفه ای بسیار زیبا وطعمی بسیار تلخ دارد،گفتارشان حکیمانه وکردارشان بیمار گونه است وبیماریشان علاج ناپذیر».منتخب الأثر/427
***
2-پیامبر اکرم(ص) می فرماید:«تمام همت یک مرد شکم او خواهد بود،وقبله اش همسر او،ودینش درهم و دینار او».بشاره الاسلام/132
***
3-پیامبر اکرم(ص)می فرماید:«مرد از همسرش اطاعت می کند ولی پدر و مادرش را نافرمانی می کند و برای به هلاکت رسانیدن برادرش تلاش می کند،به همسایه اش ستم روا می دارد و پیوند خویشاوندی را قطع می کند و صدای فاجران بلند می شود».الزام الناصب/181
***
4-پیامبر اکرم(ص)می فرماید:«هنگامی که در میان بیست نفر،کمتر یا بیشتر از مردان باشی ودر چهره های آنها دقت کنی،وحتی یک نفر هم در میان آنها پیدا نکنی که برای خدا از او بترسند،بدان که امر فرج نزدیک شده است».
***
5-پیامبر اکرم(ص) می فرماید:«مردان امت من با طلا آرایش می کنند،حریر و دیبا می پوشند،و از پوست پلنگ برای خود جامه درست می کنند،در چنین زمانی باران بسیار می بارد ولی خیرو برکت کم می شود و زلزله فراوان می گردد».منتخب الأثر/431
***
6-پیامبر اکرم(ص)می فرماید:«دنیا را در برابر دیدگانت مجسم کن:هنگامی که امت من نماز را ضایع کنند،از شهوات پیروی کنند،قیمت ها بالا رود،همجنس بازی شایع شود،دیوارهای منازل تزیین گردد،کاخ ها وساختمان ها بلند ساخته شود،بر پوست های پلنگان سوار شوند،آنچه بیابند بخورند،زیور آلات بپوشند و معصیت به صورت وسیله ی مباهات و فخر فروشی در آید».منتخب الأثر/431
***
7-حضرت علی(ع)می فرماید:«مرد از همسرش انحرافات جنسی را می بیند و اعتراض نمی کند،از آنچه از طریق خود فروشی به دست آورده می گیرد و می خورد،اگر انحراف سراسر وجودش را فراگیرد اعتراض نمی کند،به آنچه می شود و در حقش گفته می شود گوش نمی دهد...».الزام الناصب/195
***
8-حضرت علی(ع)می فرماید:«مرد اموال فراوانی در راههای غیر مشروع خرج می کند و کسی به او اعتراض نمی کند،ولی از خرج پولی که در راه خدا بازداشته می شود».بحارالانوار/52/256
***
9-امام صادق(ع)می فرماید:«هنگامی که ببینی که اگر مردی یک روز گناه بزرگی انجام نداده باشد،از قبیل:فحشاء،کم فروشی،کلاهبرداری وشرب خمر،بسیار غمگین واندوهگین می شود که گوئی آنروز عمرش تباه شده است».منتخب الاثر/431
***
10-امام صادق(ع)می فرماید:«ومی بینی که زندگی مرد از کم فروشی و تقلب تأمین می شود».الزام الناصب/
گفتم: خدایا از همه دلگیرم گفت: حتی از من؟
گفتم: خدایا دلم را ربودند گفت: پیش از من؟
گفتم: خدایا چقدر دوری گفت: تو یا من؟
گفتم: خدایا تنها ترینم گفت: پس من؟
گفتم: خدایا کمک خواستم گفت: از غیر من؟
گفتم: خدایا دوستت دارم گفت: بیش از من؟
گفتم: خدایا اینقدر نگو من گفت: من توام ، تو من . . .
كسي كه بسم الله الرّحمن الرّحيم بگويد.
رسول خدا(ص) فرمودند كسي كه «بسم الله الرّحيم الرّحيم» گويد خداوند در بهشت براي او هفتاد هزار قصر از ياقوت قرمز و در هر قصرهفتاد هزار خانه از لؤلؤ سفيد بنا كند كه در هر خانه هفتاد هزار تخت از زبر جد سبز بالاي هر تختي هفتاد هزار فرش از سندس(ديبا=پارچه ابريشمي) و اِستبرق(پارچه اي كه با ابريشم زر بافته مي شود) و روي آن حوريه اي است و براي حوريه گيسواني است كه به دُرّ و ياقوت آراسته شده كه بر رُخسار راست او،محمد رسول الله و بر رخسار چپ او،علي ولي الله و بر پيشاني، الحسن و بر چانه او،الحسين و بر دولب او « بسم الله الرّحمن الرّحيم» نوشته شده است.
راوي از رسول خدا(ص) پرسيد اين كرامت براي كيست؟
حضرت فرمودند:براي كسي كه با احترام و تعظيم « بسم الله الرّحمن الرّحيم» گويد.
بسم الله بگو و برخيز
روزي خانمي مسيحي دختر فلجي را از لبنان به سوريه آورده بود زيرا پزشكان لبنان از معالجه دختر فلجش نا اميد شده بود و به اصطلاح او را جواب كرده بودند. زن با دختر فلج خود حرم مطهر حضرت رقيّه منزل مي گيرد تا در آنجا براي معالجه فرزندش به پزشكي دمشقي مراجعه نمايد تا اين كه روز عاشورا فرا مي رسد و او مي بيند كه مردم دسته دسته به طرف محلي حرم مطهّر حضرت رقيه(س) در آنجاست مي روند از مردم شام مي پرسد:اينجا چه خبره؟
ميگويند:اينجا حرم دختر امام حسين(ع) است او نيز دختر فلج خود را در منزل تنها گذاشته و درب خانه مي بندد و به حرم حضرت مي رود و به حضرتش متوسّل مي شود و گريه ميكند تا به حدّي كه غش نموده و بي هوش بر زمين مي افتد در آن حال كسي به او مي گويد:بلند شو به به منزل برو چون دخترت تنها است و خداوند او را شفا داده است. زن برخاسته و به طرف منزل حركت مي كند وقتي كه به خانه مي رسد درب خانه را مي زند ناگهان با كمال تعجّب مي بيند كه دخترش درب را باز مي كند!
مادر جوياي وضع دخترش مي شود و احوال او را مي پرسد دختر در جواب مادر مي گويد: وقتي شما رفتيد دختري به نام رقيّه وارد اتاق شد و به من گفت:بلند شو تا با هم بازي كنيم من گفتم:نم توانم چون فلج شده ام آن دختر گفت:بگو «بسم الله الرّحمن الرّحيم»تا بلند شوي و سپس دستم را گرفت و من بلند شدم و ديدم كه تمام بدنم سالم است. او داشت با من صحبت مي كرد كه شما درب را زديد آن دختر(حضرت رقِه)به من گفت:مادرت آمد.سرانجام مادر مسيحي با ديدن اين كرامت از دختر امام حسين(ع)مسلمان شد.
گويند:مردي بود منافق امّا زني مؤمن و متديّن داشت اين زن تمام كارهايش را با بسم الله آغاز مي كرد. شوهرش از توسّل جستن او به اين نام مبارك بسيار غضبناك مي شد و سعي مي كرد كه او را از اين عادت منصرف كند.
روزي كيسه اي پر از طلا به زن داد تا آن را به عنوان امانت نگهدارد زن آن را گرفت و با گفتن « بسم الله الرّحمن الرّحيم» در پارچه اي پيچيد و با بسم الله آنرا در گوشه اي از خانه پنهان كرد.شوهرش مخفيانه آن طلا را دزديد و به دريا انداخت تا همسرش را محكوم و خجالت زده كند و بسم الله را بي ارزش جلوه دهد سپس به مغازه ي خود برگشت در بين روز صيّادي دو ماهي را براي فروش آورد آن مرد ماهي ها را خريد و به منزل فرستاد تا زنش آن را براي ناهار آماده سازد.
زن وقتي شكم يكي از آن دو ماهي را پاره كرد ناگهان ديد همان كيسه ي طلا كه پنهان كرده بود درون شكم يكي از ماهي هاست آن را برداشت و با گفتن بسم الله در مكان اول خود گذاشت شوهر به خانه برگشت،و كيسه زر را از زن طلب كرد زن مومنه فوراً با گفتن بسم الله از جاي برخاست و كيسه زر را آورد.شوهرش خيلي تعجب كرد و سجده ي شكر الهي را بجا آورد و از جمله مومنين و متقين گرديد.
1-از حدیث امام باقر استفاده میشود که محارم زن مانند برادر، پدر و ... حق ندارند به همه جای زن بنگرند و زن نیز نباید بگذارد پایینتر از جای گردنبد و بالاتر از مچ دست آشکار گردد. چنین نیست که زن نزد محرمها، هر لباسی بپوشد و با هر آرایشی بیرون آید واندام خود را بنمایاند.
2_ رسول خدا(ص) میفرماید: برای زن جایز نیست مچ پایش را برای مرد نامحرم آشکار سازد و اگر مرتکب چنین عملی شد اول اینکه: خداوند سبحان همیشه او را لعنت میکند. دوم اینکه: دچار خشم و غضب خداوند بزرگ میشود. سوم اینکه: فرشتگان الهی هم او را لعنت میکنند. چهارم: عذاب دردناکی برای او در روز قیامت آماده شده است.هر زنی که به خداوند سبحان و روز قیامت ایمان دارد زینتش را برای غیر شوهرش آشکار نمیکند و همچنین موی سر و مچ پای خود را نمایان نمیسازد و هر زنی که این کارها را برای غیرشوهرش انجام دهد دین خود را فاسد کرده و خداوند را نسیت به خود خشمگین کرده است.
3- رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند:1- زر و زیور خود را در منظر و دیدگاه غیرشوهر مگذار و در غیاب شوهر خود را خوشبو مکن و مچ پا را نشان مده اگر چنین کنید دینتان را تباه و خدا را به خشم آورده اید.
4- امام صادق(ع) به یکی ازخواهران محمدبن ابیعمیر فرمود : وقتی که به دیدار برادرت رفتی لباسهای رنگارنگ و تحریکآمیز برتن نکن.
5-نمایان ساختن تمام بدن برای زوج رواست و سر و گردن را می توان در برابر پسر و برادر آشکار کرد، اما در برابر نا محرم باید از چهار پوشش استفاده کرد: پیراهن (درع)، روسری (خمار)، پوششی وسیع تر از روسری که بر روی سینه می افتد (جلباب) و چادر (ازار).(مجمع البحرین).
6-رسول خدا(ص) از حضرت جبرئیل(ع) سوال نمود که آیا فرشتگان خنده و گریه دارند؟ جبرئیل فرمود: بله. (یکی از آنجاهایی که فرشتگان میخندند) زمانی است که زن بیحجابی و بدحجابی میمیرد، و بستگان او را در قبر میگذارند و روی آن زن را با خشت و خاک میپوشانند تا بدنش دیده نشود. فرشتگان میخندند و میگویند: تا وقتی که جوان بود و با دیدنش هر کسی را تحریک میکرد و به گناه میانداخت(پدر و برادر و شوهرش و...از خود غیرت نشان ندادند) و او را نپوشاندند، ولی اکنون که مرده و همه از دیدنش نفرت دارند او را میپوشانند.
7-امیرالمومنین علیه السلام در وصیت خود به امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود:«با پوشش و حجابی که برای همسرانت قرار میدهی، چشم آنان را از هوس و حرام بازمیداری، چرا که حجاب برای آنها ثبات بیشتری به ارمغان می آورد. از خروج بیحساب و بیرویه زنان جلوگیری کن، زیرا مفاسدی دارد؛ و اگر میتوانی، کاری کن که همسرانت غیر از تو را نشناسند و با مردان رفت و آمد نداشته باشند
رابطه حجاب و پوشش اسلامي:
«حجاب» به معناي پرده، حاجب، پوشيدن و پنهان كردن و مانع، خواه مانع مادي مانند پرده و ديوارو يا مانع معنوي است.[3] اين واژه هفت بار در قرآن كريم آمده و معناي آن در اين هفت مورد چيزى است كهاز هر نظر، مانع ديده شدن چيزي ديگري مي شود.[4] واژه «حجاب» در قرآن فقط در يك مورد آن هم به طور غيرمستقيم به بحث حاضر مربوط مي شود و آن آيه 53سوره «احزاب» است؛ زيرا در آيه مزبور، اين واژه تنها به معناي پوشش ظاهري يا پوشاندن زن نيست و در اصل، به مفهوم پنهان كردن زن از ديد مرد بيگانه است. بدين روي، هر پوششي حجاب نيست، حجاب پوششي است كه از طريق پشت پرده واقع شدن تحقّق يابد. ولي بر خلاف تصور عوام و نيز آنچه مشهور است، آيه حجاب در قرآن (وَ إِذا سَألْتمُوهُنَّمَتاعا فَسألوهُنَّ مِن وَراءِ حجابٍ...)؛[5]در اصطلاح تاريخ و حديث اسلامي، هر جا نام آيه «حجاب» آمده، مقصود اين آيه است نه آيات سوره نور كه در خصوص پوشش اسلامي هستند. درباره زنان حضرت رسول و بيشتر به منظور مسائل سياسي و اجتماعي فرود آمده است، نه پوشش زن در مقابل نامحرم؛ گرچه به قرينه ذيل آيه كه مي فرمايد: (ذَلِكَ اَطهُر لقلوبِكم و قُلوبِهُنَّ) مي توان فهميد كه مسئله آداب معاشرت زن و مرد با يكديگر را مطرح مي كند؛ چنان كه صدر آيه در همين موضوع بود و در آيات 32و 60سوره احزاب كه در خصوص حجاب اسلامي و نحوه برخورد و ارتباط زن و مرد نامحرم با هم رهنمود مي دهد، به بيماردلان هشدار مي دهد و اين دستور را وسيله اي براي مصونيت دل از تعرّض ناپاك دلان مي داند.[6]
ذكر زنان پيامبر (ص) به منظور اختصاص خطاب به آنان نيست و با تعليل فلسفه حجاب، به كسب طهارت دل شما مردان و دل آن زنان، ناسازگار است، بلكه تأكيد توجه اين حكم نسبت به زنان رسول خدا (ص) است. به كارگيري كلمه «حجاب» همان گونه كه گفته شد، واژه «حجاب» هفت بار در قرآن كريم به كار رفته، ولي هرگز به معناي حجاب اسلامي مصطلح نيست. در خصوص پوشش زن اصطلاحي نسبتا جديد است و همين سبب گرديده بسياري گمان كنند اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود[7] يا مثل ويل دورانت بگويند: «اين امر خود مبناي پرده پوشي در ميان مسلمانان به شمار مي رود» و يا مدّعي شوند: حجاب به وسيله ايرانيان به مسلمانان و اعراب سرايت كرده است[8]، در حالي كه آيات مربوط به حجاب (پوشش اسلامي زنان در مقابل نامحرمان) پيش از مسلمان شدن ايرانيان نازل شده است. در عهد جاهليت ـ همان گونه كه ويل دورانت مي گويد و كتب تفسير شيعه و سنّي آن را تأييد مي كنند ـ اعراب چنين پوششي نداشتند[9] و عادتشان تبرّج و خودنمايي بود كه اسلام آن را ممنوع ساخت: (وَ لا تَبَرَّجنَ تَبَرُّجَ الجاهِليَّةِ الاُولي.)[10]
بنابراين، گرچه پوشش، فرهنگ عمومي و رايج بين همه ملل بود، اما پوشش اسلامي به نحوي كه ضمن پرهيز از خودنمايي و جلوه گري ـ كه پيش از اسلام (جاهليت) بود ـ حدود و مشخصات خاصي دارد، از فرهنگ اسلامي وارد فرهنگ ايرانيان شد.
آنچه از قديم، به ويژه نزد فقها در بحث نماز (كتاب الصلوة) و ازدواج (كتاب النكاح) رواج داشته، واژه « ستر» و«ساتر» به معناي پوشش و وسيله پوشش زن در مقابل نامحرمان بوده است. بنابراين، وظيفه پوشش اسلامي بانوان به معناي حبس و زنداني كردن و قرار دادن آن پشت پرده و در نتيجه، عدم مشاركت اين گروه عظيم در فعاليت هاي اجتماعي نيست؛ چه اينكه مشاركت سياسي زنان در اسلام، زماني به رسميت شناخته شد و آنان همدوش مردان در بيعت با مقام رهبري (رسول اكرم «ص») قرار گرفتند[11] كه عرف و جامعه آن روزگار، براي زن منزلتي قايل نبودند و در غرب، با چهارده قرن تأخير، آنهم از روي اضطرار و به منظور استفاده ابزاري از احساسات و آراء سياسي زنان مطرح گرديد، بلكه اين وظيفه بدان معناست كه زن در معاشرت با مردان بدنش را بپوشاند و به جلوه گري و خودنمايي نپردازد و مشاركتش در فعاليت ها بر اصول انساني و اسلامي استوار باشد.[12]
عبدالله بن یحیی گوید: به محضر حضرت علی علیه السلام مشرف شدم و هنگامی که خواستم بر روی تخت بنشینم، پایه اش شکست و بر زمین افتادم و سرم آسیب دید. حضرت علی علیه السلام فرمود: شکر خداوندی را که کفاره گناهان شیعیان ما را در دنیا قرار داد تا همین جا پاک شوند. عرض کردم: چه گناهی کرده ام که شکستن سرم کفاره آن باشد؟
فرمود: وقتی که نشستی «بسم الله» نگفتی!
تفسیر البرهان/ج۱/ص۴۵
امروز که زمین و آسمان می گرید
از بهر غريب سامرا می گرید
جا دارد اگر كه شیعه خون گریه کند
چون مهدی صاحب الزمان می گرید
شهادت جانسوز امام هادی(ع) تسلیت باد
امام ابوالحسن علی النقی هادی علیه السلام ملقب به امام «هادی»
دهمین پیشوای شیعیان درنیمه ذیحجه سال 212 هجری در اطراف مدینه در محلی به نام " صریا" متولد گشت. آن حضرت و فرزند گرامی ایشان امام حسن علیهما السلام به عسكریین شهرت یافتند، زیرا خلفای بنی عباس آنها را از سال 233 به سامرا (عسكر) برده و تا آخر عمر پر بركتشان در آنجا، آنها را تحت نظر قرار دادند. امام هادی علیه السلام به لقبهای دیگری مانند: نقی، عالم، فقیه، امین و طیب شهرت داشت و كنیه مبارك ایشان ابوالحسن است. از آنجا كه كنیه امام موسی كاظم و امام رضا علیهما السلام نیز ابوالحسن بود، لذا برای اجتناب از اشتباه، ابوالحسن اول به امام كاظم علیه السلام، ابوالحسن ثانی به امام رضا علیه السلام و ابوالحسن ثالث به حضرت هادی علیه السلام اختصاص یافته است.
پدر بزرگوارش امام جواد (ع) و مادرش بانوی گرامی سمانه است كه بانویی با فضیلت و با تقوا بود. امام هادی (ع) در سن 6 یا 8 سالگی یعنی در سال 220 هجری، پس از شهادت امام جواد (ع) به امامت رسید. مدت 33 ساله امامت امام هادی (ع) با خلفای معتصم، واثق، توكل، منتصر، مستعن و معتز معاصر بود.
عظمت شخصیت امام هادی (ع) به قدری زیاد است كه دوست و دشمن را به اعتراف واداشته است. قسمتی از این اعترافات مبنی بر شخصیت آن امام به لحاظ اخلاقی و بخشی دیگر ناشی از ابعاد علمی آن حضرت و شمه ای، نتیجه كراماتی است كه از آن بزرگوار صادر شده است.
ابن صباغ مالكی در كتابی موسوم به فصول المهمه خطوط واضحی از سیمای تابناك فضایل و ویژگی های اخلاقی امام هادی (ع) قهرمان شكست ناپذیر عصر متوكل عباسی را ترسیم می كند!
«فضل و دانش امام دهم شیعیان بر اوج قلل بلند پایه عالم بشریت نقش بسته بود و رشته های مشعشع آن بر اختران آسمان سر می سایید. نیكی ها و اخلاق پسندیده او را نمی توان در شمار عدد ذكر نمود. اما می شود به افتخارآمیزترین آنها كه موجب حیرت است بسنده كرد. او جمیع صفات نیك و مفاخر معنوی را یک جا در وجود داشت. ابعاد وسیع و منبع فیاض حكمت و دانش او بر لوح سرشتش ثبت شده و بدین سبب او از ناشایسته ها و آلایش ها به دور و بركنار است.»
امام هادی (ع) دارای نفس زكیه و عزمی راسخ و همتی عالی بود كه هرگز احدی از مردم را نمی توان در مقایسه با او همتا و همسان دانست.
ابن شهر آشوب از رجال حدیث نقل می كند كه او نیك سرشت ترین و پاك ترین روش را در میان جامعه دارا بود، راستگوترین افراد جامعه محسوب می شد، به هنگام سكوت، شكوه هیبت و تشعشع وقار، چهره او را دربرمی گرفت و چون لب به سخن می گشود، گزیده و نغز می گفت به طوری كه شعاع كلامش روح آدمیان را سحر می كرد.
بيانات حضرت امام خميني درباره شهید مطهری
مطهري فرزند عزيز براي من و پشتوانه اي محكم براي حوزه هاي ديني و علمي و خدمتگذاري سودمند براي ملت و كشور بود .
من به دانشجويان و طبقه روشنفكران متعهد توصيه مي كنم كه كتاب هاي اين استاد عزيز را نگذارند با دسيسه هاي غير اسلامي فراموش شود .
آثار قلم و زبان او بي استثنا آموزنده و روان بخش است و مواعظ و نصايح او كه از قلبي سرشار از ايمان و عقيدت نشات مي گرفت ، براي عارف و عامي سودمند و فرح زا است .
من فرزند بسيار عزيزي را از دست داده ام و در سوگ او نشستم كه از شخصيت هايي بود كه حاصل عمرم محسوب مي شد .
من اگر چه فرزند عزيزي كه پاره تنم بود از دست دادم لكن مفتخرم كه چنين فرزندان فداكاري در اسلام وجود داشته و دارد .
مطهري در طهارت روح و قوت ايمان وقدرت بيان كم نظير بود رفت و به ملا اعلي پيوست لكن بدخواهان بدانند كه با رفتن او ، شخصيت اسلامي و علمي و فلسفي اش نمي رود .
برای شادی روح این استاد بزرگوار صلوات
ای معلم ای سراپا عشق و شور
نام تو گلواژه فرهنگ نور
تو عقیق سرخی و جام بلور
می برم نام تو را من با غرور
معلم روزت مبارک
برای گناه نکردن برنامه ریزی کنید»
آیا برای این بی سر و سامانی خود، برنامه و وقتی مشخص کرده ایم؟
آیا تصمیم گرفته ایم که روزی دیگر گناه نکنیم؟
یا این که همین وضع را می خواهیم ادامه دهیم؟
اگر نمی خواهیم این وضع ادامه داشته باشد، برای آن وقتی تعیین کنیم..
یک ماه، شش ماه، یک یا چند سالخلاصه اگر بخواهیم تا زنده ایم این گناه کردن را ادامه دهیم، خطرناک است..
پس حداقل حدی برای گناه مان تعیین کنیم...
جناب عشق
مجموعه رهنمودهای حضرت آیت الله العظمی محمدتقی بهجت(ره)
علی اکبر مزدآبادی
ص 18
یک قرار معنوی از امروز اولین جمعه ماه رجب بیاییم به خاطر امام زمان (عج)
یکی از گناهانمان راترک کنیم . تا امر ظهور نزدیک شود انشاالله
هرکس دراین طرح شرکت میکند نظرموافقت خودرا اعلام کند.
این جمعه هم گذشت، تو اما نیامدی |
پایانِ سبز قصه دنیا، نیامدی |
مانده ست دل اسیر هزاران سؤال تلخ |
ای پاسخ هر آنچه معمّا، نیامدی |
کِز کرده اند پنجره ها در غبار خویش |
ای آفتاب روشنِ فردا، نیامدی |
افسرده دل به دامن تفتیده کویر |
ای روح آسمانی دریا، نیامدی |
ای حسّ پاکِ گم شده روح روزگار |
زیباترین بهانه دنیا نیامدی |
ای از تبار آینه ها، ای حضورسبز |
ای آخرین ذخیره طاها نیامدی |
این جمعه هم گذشت و غزل ناتمام ماند |
این است قسمتِ دلِ من، تا نیامدی |
چرا امام زمان (عج)را غریب می نامند
و منظور از غُربت ایشان چیست؟
با وجود همه تأکیدات عقلی و نقلی بر وجوب شکر نعمت های الهی، متأسفانه بسیاری از آنها مورد بی توجهی قرار می گیرد و در این میان، نعمت های بزرگ تر، بیشتر کفران می شود. در میان مخلوقات خدا از ابتدای خلقت تا انتهای آن هیچ کس به اندازه پیامبر اکرم و امامان معصوم سلام الله علیهم اجمعین بر گردن مردم حق ندارد. ایشان مالک و واسطه همه نعمت های مادی و معنوی هستند و اگر انسان از نعمت وجودی ایشان محروم ماند تفاوتی با حیوان و گیاه ندارد. با این همه حق این سرچشمه فیض الهی هیچ گاه ادا نشده است و بدین علت «مکفر» نامیده شده اند.
انسان ها از کسانی که بیشترین حق را بر گردنشان دارند کمترین قدردانی را کرده اند و آنها را مورد بی توجهی قرار داده اند.
بیشتر مردم، حتی شیعیان و دوستداران اهل بیت علیهم السلام با حقوق ایشان بطور کامل آشنا نیستند و معمولا عنایتی به ضرورت شکرگزاری از این نعمت بی مانند الهی ندارند. و در دنیای ما پیامبر و ائمه علیهم السلام خصوصا مولای عزیزمان حضرت مهدیارواحنا فداه مکفر و غریب هستند. برای این منظور معانی مختلفی از غربت ایشان را مورد توجه قرار می دهیم
1ـ امام ناشناخته
«قدر ناشناخته بودن» یکی از معانی رایج غربت است. اگر معرفتی که شایسته و بایسته شخصی است وجود نداشته باشد او را می توان غریب دانست.
به همین ترتیب اگر یک واسطه خیر شناخته نشود و مردم ندانند که نعمت ها و برکات از جانب چه کسی به آنها رسیده است به سبب این نادانی، شکر نعمت او را چنانکه شایسته است ادا نمی کنند و لذا او غریب می ماند.
از طرف دیگر اگر ولی نعمت شناخته شود ولی به خاطر بی توجهی یا به عمد از او قدرشناسی لازم نشود، کفران نعمات صورت می گیرد و این کفران نعمت به نوعی دیگر به غربت او می انجامد. نعمت حضرت ولی عصر سلام الله علیه یک نعمت عام و فراگیر است و همه خلایق را در برمی گیرد. چون همه موجودات از نعمت وجود ایشان بهره مند می شوند، بنابراین شکر نعمت وجود امام باید به گستردگی خود این نعمت فراگیر باشد.
چونانکه در حال حاضر بر روی کره زمین، اکثر مردم اصلا امام زمان را نمی شناسند، یعنی نمی دانند میزبان و ولی نعمت آنها کیست؟ بر سر سفره او نشسته و نان و نمک او را می خورند اما هیچ گونه شکرگزاری نسبت به ایشان انجام نمی دهند. چون اصلا ایشان را نمی شناسند نا ضرورت شکر آن را بدانند.
غربت امام زمان عجل الله تعالی له الفرج در بین عده دیگر مشهودتر و ناگوارتر است. این عده اقلیتی هستند که خدای منان امام زمان ارواحنا فداه را به آنها شناسانده است و آنها می دانند که آن حضرت حجت خداست و به آن اذعان دارند؛ لذا در زمره شیعیان قرار می گیرند، ولی قلباً قدرشناس حضرتش نیستند. این معنا از غربت امام دقیقا به مشکور نبودن آنان برمی گردد.
از طرف دیگر اکثر افراد عادی که معلومات چندانی درباره دین ندارند و مطالعات و شنیده های دقیق و صحیحی درباره امامت و اوصاف امام ندارند و هیچ ضرورتی هم برای مطالعه در این باب احساس نمی کنند؛ در حالی که همین افراد براي انجام امور دنيوي نهايت دقت رابه خرج مي دهند و از افراد خبره و آگاه در انجام امور کمک می گیرند، ولی نسبت به امور معنوی بي تفاوت هستند و برايشان هيچ ارزشي ندارند و حال آنکه در انجام این امور باید کوشید و برای انجام آن باید راهنما داشت.
امام باقر علیه السلام در باب ضرورت رجوع به خبره و راهنما در مسایل دینی در مقایسه با امور دنیوی می فرمایند :ای ابوحمزه! یکی از شما که می خواهید چند فرسخ دور شوید راهنما می گیرید، در حالی که تو نسبت به راه های آسمان در مقایسه با راه های زمینی ناآگاه تر هستی پس برای خود دلیل و راهنما بجوی.
چه نالم ؟ چه گویم به تو در شب آرزو
که نزدت ندارد دگر این حقیر آبرو
فقط یک کلام: جان مهدی سلامت بود
که هرگز ندارم جز این آرزو . . .
باز پنجره های ملکوت به بهانه ی دیگر گشوده شد
وچه عاشقانه می سرایند:این الرجبیون ؟
چه خدای عاشقی گناه میخرد و بهشت میفروشد
ساغر زده ام ز جام باقر
بشکفته لبم به نام باقر
چشم همه روشن از جمالش
آمد به جهان امام باقر
میلاد شکافنده ی دانش نبوی و وارث علم علوی، خجسته باد
میلاد باسعادت امام محمد باقر (ع) بر تمام دوستدارانش
مبارک باد
بدانکه شب جمعه اوّل ماه رجب را ليلة الرَّغائب ميگويند و از براي آن عملي از حضرت رسول صَلَّي اللَّهِ عَلِيهِ وَ اله وارد شده با فضيلت بسيار که سيّد در اقبال و علاّمه در اجازه بني زهره نقل کردهاند از جمله فضيلت او آنکه گناهان بسيار بسبب او آمرزيده شود و آنکه هر که اين نماز را بگذارد چون شب اوّل قبر او شود، حقّ تعالي بفرستد ثواب اين نماز را بسوي او به نيکوتر صورتي با روي گشاده و درخشان و زبان فصيح پس با وي گويد اي حبيب من! بشارت باد تو را که نجات يافتي از هر شدّت و سختي گويد تو کيستي؟ بخدا سوگند که من روئي بهتر از روي تو نديدم و کلامي شيرينتر از کلام تو نشنيدهام و بوئي بهتر از بوي تو نبوئيدم.
گويد من ثواب آن نمازم که در فلان شب از فلان ماه از فلان سال بجا آوردي؛ امشب بنزد تو آمدم تا حقّ تو را ادا کنم و مونس تنهائي تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دميده شود من سايه بر سر تو خواهم افکند در عرصه قيامت پس خوشحال باش که خير هرگز از تو معدوم نخواهد شد.
وکيفيت آن چنان است که روز پنجشنبه اوّل آن ماه را روزه ميداري چون شب جمعه داخل شود ما بين نماز مغرب و عشاء دوازده رکعت نماز ميگذاري هر دو رکعت به يک سلام و در هر رکعت از آن يک مرتبه حمد و سه مرتبه اِنّا اَنْزَلْناهُ و دوازده مرتبه قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ ميخواني و چون فارغ شدي از نماز هفتاد مرتبه ميگوئي« اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ الاُْمِّيِّ وَعَلي آلِهِ» پس به سجده مي روي و هفتاد مرتبه ميگوئي:« سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ» پس سر ازسجده برميداري وهفتاد مرتبه ميگوئي«رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ اِنَّکَ اَنْتَ الْعَلِيُّ الاَعْظَمُ» پس باز به سجده ميروي و هفتاد مرتبه ميگوئي:« سُبُّوحٌ قُدّوُسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ» پس حاجت خود را ميطلبي که انشاءالله برآورده خواهد شد.
اعمال شب و روز اول ماه رجب
شب اول
این شب، شب شریفى است و در آن چند عمل وارد شده است .
1- وقتی هلال ماه دیده شد فرد بگوید:
اللَّهُمَّ أَهِلَّهُ عَلَیْنَا بِالْأَمْنِ وَ الْإِیمَانِ وَ السَّلامَةِ وَ الْإِسْلامِ رَبِّى وَ رَبُّكَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ.
و از حضرت رسول صلى الله علیه و آله منقول است كه چون هلال رجب را مىدید مىگفت: اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِى رَجَبٍ وَ شَعْبَانَ وَ بَلِّغْنَا شَهْرَ رَمَضَانَ وَ أَعِنَّا عَلَى الصِّیَامِ وَ الْقِیَامِ وَ حِفْظِ اللِّسَانِ وَ غَضِّ الْبَصَرِ وَلا تَجْعَلْ حَظَّنَا مِنْهُ الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ.
2- غسل.
حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) فرمودهاند: هر كس ماه رجب را درك كند و اول و وسط و آخر آن ماه را غسل نماید، از گناهان خود پاک میشود مانند روزى كه از مادر متولد شده است.
3- زیارت امام حسین علیه السلام .
4- بعد از نماز مغرب بیست ركعت، یعنی 10 تا دو رکعتی نماز گزارده شود. تا خود، اهل، مال و اولادش محفوظ بماند و از عذاب قبر در پناه باشد.
5- بعد از نماز عشاء دو ركعت نماز گزارده شود بدین نحو:
در ركعت اول حمد و ألم نشرح یك مرتبه و توحید سه مرتبه و در ركعت دوم حمد و ألم نشرح و توحید و معوذتین خوانده شود و پس از سلام، سى مرتبه لا إِلَهَ إِلا اللهُ بگوید و سى مرتبه صلوات بفرستد تا حق تعالى گناهان او را بیامرزد مانند روزى كه از مادر متولد شده است.
این روز، روز شریفى است و برای آن چند عمل ذکر شده است:
1- روزه .
روایت شده كه حضرت نوح (علیه السلام) در این روز به كشتى سوار شد و به كسانى كه همراه او بودند امر فرمود روزه بگیرند که هر كس این روز را روزه بگیرد، آتش جهنم یك سال از او دور شود .
2- غسل .
3- زیارت امام حسین علیه السلام.
از امام جعفر صادق(علیه السلام) روایت شده است که: هر كس امام حسین (علیه السلام) را در روز اول رجب زیارت کند، خداوند او را بیامرزد. البته قابل ذکر است که زیارت از راه دور هم مورد قبول است ان شاء الله
ماه رجب و ماه شعبان و ماه رمضان شرافت زیادی دارند و در فضیلت آنها روایات بسیاری وارد شده است. از حضرت رسول (صلى الله علیه و آله) روایت شده كه: ماه رجب ماه بزرگ خدا است و ماهى در حرمت و فضیلت به آن نمىرسد و جنگیدن با كافران در این ماه حرام است و رجب ماه خدا است و شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه امت من است كسى كه یك روز از ماه رجب را روزه بگیرد، موجب خشنودى خدای بزرگ میگردد و غضب الهى از او دور می گردد و درى از درهاى جهنم بر روى او بسته گردد.
از حضرت موسى بن جعفر(علیهماالسلام) روایت شده است كه: هر كس یك روز از ماه رجب را روزه بگیرد، آتش جهنم یك سال، از او دور شود و هر كس سه روز از آن را روزه بگیرد بهشت بر او واجب می گردد.
و همچنین فرمود كه: رجب نام نهرى است در بهشت که از شیر سفیدتر و از عسل شیرینتر است. هر كس یك روز از رجب را روزه بگیرد البته از آن نهر بیاشامد.
از امام صادق(علیه السلام) روایت است كه حضرت رسول اکرم( صلى الله علیه و آله) فرمود كه: ماه رجب ماه استغفار امت من است پس در این ماه بسیار طلب آمرزش كنید كه خدا آمرزنده و مهربان است و رجب را "أصب" مىگویند زیرا كه رحمت خدا در این ماه بر امت من بسیار ریخته مىشود پس بسیار بگوئید: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ».
ابن بابویه از سالم روایت كرده است كه گفت: در اواخر ماه رجب كه چند روز از آن مانده بود، خدمت امام صادق(علیه السلام)رسیدم. وقتی نظر مبارك آن حضرت بر من افتاد فرمود كه آیا در این ماه روزه گرفتهاى؟ گفتم نه والله اى فرزند رسول خدا. فرمود كه آنقدر ثواب از تو فوت شده است كه قدر آن را به غیر از خدا كسى نمىداند به درستى كه این ماهى است كه خدا آن را بر ماههاى دیگر فضیلت داده و حرمت آن را عظیم نموده و گرامی داشتن روزه دار را در این ماه بر خود واجب گردانیده است.
پس گفتم یابن رسول الله اگر در باقیمانده این ماه روزه بدارم آیا به بعضى از ثواب روزهداران آن نائل مىگردم؟ فرمود: اى سالم هر كس یك روز از آخر این ماه را روزه بدارد خدا او را ایمن گرداند از شدت سكرات مرگ و از هول بعد از مرگ و از عذاب قبر و هر كس دو روز از آخر این ماه را روزه بگیرد از صراط به آسانى بگذرد و هر كس سه روز از آخر این ماه را روزه بگیرد ایمن گردد از ترس بزرگ روز قیامت و از شدتها و هولهاى آن روز و برات بیزارى از آتش جهنم به او عطا كنند. و بدان كه براى روزه ماه رجب فضیلت بسیار وارد شده است و روایت شده كه اگر شخصی قادر بر آن نباشد هر روز صد مرتبه این تسبیحات را بخواند تا ثواب روزه آن را دریابد: سُبْحَانَ الْإِلَهِ الْجَلِیلِ سُبْحَانَ مَنْ لا یَنْبَغِى التَّسْبِیحُ إِلا لَهُ سُبْحَانَ الْأَعَزِّ الْأَكْرَمِ سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزََّ وَ هُوَ لَهُ أَهْلٌ .
اینها اعمالی است كه انجام دادن آنها متعلق به همه ماه است و اختصاصى به روز معینی ندارد و آن چند مورد است :
1- در تمام ایام ماه رجب دعای ذیل را که روایت شده امام زین العابدین(علیه السلام) در حجر در غره خواندند، خوانده شود:
"یَا مَنْ یَمْلِكُ حَوَائِجَ السَّائِلِینَ وَ یَعْلَمُ ضَمِیرَ الصَّامِتِینَ لِكُلِّ مَسْأَلَةٍ مِنْكَ سَمْعٌ حَاضِرٌ وَ جَوَابٌ عَتِیدٌ اللَّهُمَّ وَ مَوَاعِیدُكَ الصَّادِقَةُ وَ أَیَادِیكَ الْفَاضِلَةُ وَ رَحْمَتُكَ الْوَاسِعَةُ فَأَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَقْضِىَ حَوَائِجِى لِلدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَىْءٍ قَدِیرٌ ."
2- دعایی را كه از امام صادق(علیه السلام) روایت شده، خوانده شود:
«خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیْرِكَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلا لَكَ وَ ضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلا بِكَ وَ أَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَكَ بَابُكَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِینَ وَ خَیْرُكَ مَبْذُولٌ لِلطَّالِبِینَ وَ فَضْلُكَ مُبَاحٌ لِلسَّائِلِینَ وَ نَیْلُكَ مُتَاحٌ لِلْآمِلِینَ وَ رِزْقُكَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصَاكَ وَ حِلْمُكَ مُعْتَرِضٌ لِمَنْ نَاوَاكَ عَادَتُكَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِیئِینَ وَ سَبِیلُكَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْمُعْتَدِینَ اللَّهُمَّ فَاهْدِنِى هُدَى الْمُهْتَدِینَ وَ ارْزُقْنِى اجْتِهَادَ الْمُجْتَهِدِینَ وَلا تَجْعَلْنِى مِنَ الْغَافِلِینَ الْمُبْعَدِینَ وَ اغْفِرْ لِى یَوْمَ الدِّینِ .»
3- از امام صادق (علیه السلام) روایت شده كه در ماه رجب این خوانده شود:
«اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ صَبْرَ الشَّاكِرِینَ لَكَ وَ عَمَلَ الْخَائِفِینَ مِنْكَ وَ یَقِینَ الْعَابِدِینَ لَكَ اللَّهُمَّ أَنْتَ الْعَلِىُّ الْعَظِیمُ وَ أَنَا عَبْدُكَ الْبَائِسُ الْفَقِیرُ أَنْتَ الْغَنِىُّ الْحَمِیدُ وَ أَنَا الْعَبْدُ الذَّلِیلُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ امْنُنْ بِغِنَاكَ عَلَى فَقْرِى وَ بِحِلْمِكَ عَلَى جَهْلِى وَ بِقُوَّتِكَ عَلَى ضَعْفِى یَا قَوِىُّ یَا عَزِیزُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْأَوْصِیَاءِ الْمَرْضِیِّینَ وَ اكْفِنِى مَا أَهَمَّنِى مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.»
قابل توجه است که ادعیه دیگری نیز برای این ماه عزیز ذکر شده است که میتوانید به مفاتیح الجنان مبحث اعمال ماه رجب رجوع نمایید .
4- از حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) روایت شده كه: هر كس در ماه رجب صد مرتبه بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَحْدَهُ لا شَرِیكَ لَهُ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ» و آن را به صدقه ختم فرماید حق تعالى براى او به رحمت و مغفرت و كسى كه چهار صد مرتبه بگوید بنویسد براى او اجر صد شهید عطا فرماید.
5- از نبی مکرم اسلام روایت است: كسى كه در ماه رجب هزار مرتبه "لا إِلَهَ إِلا اللهُ" بگوید خداوند عز و جل براى او صد هزار حسنه عطا کند و براى او صد شهر در بهشت بنا فرماید .
6- روایت است كسى كه در رجب در صبح هفتاد مرتبه و در شب نیز هفتاد مرتبه بگوید: "أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ" و پس از اتمام ذکر، دستها را بلند كند و بگوید: "اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِى وَ تُبْ عَلَىَّ" اگر در ماه رجب بمیرد خدا از او راضى باشد و به بركت ماه رجب، آتش او را مس نكند .
7- در کل این ماه هزار مرتبه ذکر: أَسْتَغْفِرُ اللهَ ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ مِنْ جَمِیعِ الذُّنُوبِ وَ الْآثَامِ " گفته شود؛ تا خداوند رحمان او را بیامرزد .
8- سید بن طاووس در اقبال از حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) فضیلت بسیاری براى خواندن سوره قل هو الله أحد نقل کرده است که ده هزار مرتبه یا هزار مرتبه یا صد مرتبه در این ماه تلاوت شود. و نیز روایت كرده كه هر كس در روز جمعه ماه رجب صد مرتبه سوره قل هو الله أحد را بخواند براى او در قیامت نورى شود كه او را به بهشت بكشاند.
9- سید بن طاووس از حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) روایت كرده كه: هر كس در روز جمعه ماه رجب، مابین نماز ظهر و عصر، چهار ركعت نماز بگزارد و در هر ركعت حمد یك مرتبه و آیة الكرسى هفت مرتبه و قل هو الله أحد پنج مرتبه بخواند، و سپس ده مرتبه بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذِى لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ» حق تعالى براى او از روزى كه این نماز را گزارده تا روزى كه بمیرد هر روز هزار حسنه به او عطا فرماید، و او را به هر آیهای كه خوانده شهرى در بهشت از یاقوت سرخ و به هر حرفى قصرى در بهشت از دُرّ سفید دهد و تزویج فرماید او را حورالعین و از او راضى شود .
10- سه روز از این ماه را كه پنجشنبه و جمعه و شنبه باشد روزه گرفته شود. زیرا كه روایت شده هر كس در یكى از ماههاى حرام، این سه روز را روزه بدارد حق تعالى براى او ثواب نهصد سال عبادت بنویسد.
11- از حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) روایت شده است كه: هر كس در یك شب از شبهاى ماه رجب ده ركعت نماز به این نحو که در هر ركعت حمد و قل یا ایها الكافرون یك مرتبه و توحید سه مرتبه بخواند، خداوند گناهان او را میآمرزد.
------------------------------------------------------------------